«قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):‏ التَّقْوَى عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ: تَقْوَى بِاللَّهِ وَ هُوَ تَرْكُ الْخِلَافِ فَضْلًا عَنِ الشُّبْهَةِ وَ هُوَ تَقْوَى خَاصِّ الْخَاصِّ وَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ تَرْكُ الشُّبُهَاتِ فَضْلًا عَنِ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْخَاصِّ

وَ تَقْوَى مِنْ خَوْفِ النَّارِ وَ الْعِقَابِ وَ هُوَ تَرْكُ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْعَامِّ وَ مَثَلُ التَّقْوَى كَمَاءٍ يَجْرِي فِي نَهَرٍ وَ مَثَلُ هَذِهِ الطَّبَقَاتِ الثَّلَاثِ فِي مَعْنَى التَّقْوَى كَأَشْجَارٍ مَغْرُوسَةٍ عَلَى حَافَّةِ ذَلِكَ النَّهَرِ مِنْ كُلِّ لَوْنٍ وَ جِنْسٍ وَ كُلُّ شَجَرَةٍ مِنْهَا يَسْتَمِصُّ الْمَاءَ مِنْ ذَلِكَ النَّهَرِ عَلَى قَدْرِ جَوْهَرِهِ وَ طَعْمِهِ وَ لَطَافَتِهِ وَ كَثَافَتِهِ ثُمَّ مَنَافِعُ الْخَلْقِ مِنْ ذَلِكَ الْأَشْجَارِ وَ الثِّمَارِ عَلَى قَدْرِهَا وَ قِيمَتِهَا

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:‏{صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى‏ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ}‏[1] فَالتَّقْوَى لِلطَّاعَاتِ كَالْمَاءِ لِلْأَشْجَارِ وَ مَثَلُ طَبَائِعِ الْأَشْجَارِ وَ الْأَثْمَارِ فِي لَوْنِهَا وَ طَعْمِهَا مَثَلُ مَقَادِيرِ الْإِيمَانِ فَمَنْ كَانَ أَعْلَى دَرَجَةً فِي الْإِيمَانِ وَ أَصْفَى جَوْهَرَةً بِالرُّوحِ كَانَ أَتْقَى وَ مَنْ كَانَ أَتْقَى كَانَتْ عِبَادَتُهُ أَخْلَصَ وَ أَطْهَرَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ مِنَ اللَّهِ أَقْرَبَ وَ كُلُّ عِبَادَةٍ مُؤَسَّسَةٍ عَلَى غَيْرِ التَّقْوَى فَهِيَ هَبَاءٌ مَنْثُورٌ

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:‏ {أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ‏}[2] وَ تَفْسِيرُ التَّقْوَى تَرْكُ مَا لَيْسَ بِأَخْذِهِ بَأْسٌ حَذَراً مِمَّا بِهِ الْبَأْسُ وَ هُوَ فِي الْحَقِيقَةِ طَاعَةٌ بِلَا عِصْيَانٍ وَ ذِكْرٌ بِلَا نِسْيَانٍ وَ عِلْمٌ بِلَا جَهْلٍ مَقْبُولٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ»؛

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: تقوا بر سه وجه باشد:

اول. تقوا به سبب و در راه خداوند متعال و آن ترک کردن امور حلال است تا برسد به اموری كه مشتبه به غير حلال باشد.

دوم. تقوا من اللّه و از خوف خدا و آن ترک امور مشتبه به حرام است تا برسد به آن‌چه حرام باشد.

سوم. تقوا از خوف آتش و عقاب پروردگار و آن ترک محرّمات است.

صورت اول: تقوای خاصّ الخاصّ است و مخصوص به خواص مؤمنان و بندگان مخصوص پروردگار متعال و اولیای حق‌تعالی می‌شود؛ و صورت دوم: تقوای خاصّ است و به افرادی اختصاص پیدا مى‏كند كه در راه سلوک و در طریق تكميل ایمان و در مقام ریاضت و مجاهدت هستند؛ و صورت سوم: تقوای عامّ است و همۀ طبقات را كه در راه خداشناسی و اسلام هستند شامل مى‏شود.

و تقوا و حالت خوددارى از خلاف و عصیان از لحاظ حصول صفا و طهارت مانند آب صافی است كه در نهرى جاری مى‏شود، و درخت‌هاى گوناگون به شكل‌ها و جنس‌ها و رنگ‌هاى مختلف كه در اطراف آن نهر هستند، از آن آب استفاده كرده و هر درختی به اختلاف استعداد و نیازمندی و به تناسب خصوصیات طعم و مزه و لطافت و رنگ خود از آن تغذّى مى‏كنند، سپس مردم از آن درخت‌ها به انواع مختلف استفاده كرده و از چوب و برگ و ميوه‏هاى آن‌ها به اقتضای طبایع و خصوصیات آن‌ها منتفع مى‏گردند.

خداوند متعال مى‏فرمايد: درخت‌هايى كه از شاخه‏هاى مترادف و غير مترادف متشكّل شده و از آب یک رنگ و واحدی مشروب مى‏شوند و ما برخی از آن‌ها را به بعضی دیگر برتری و امتیاز مى‏دهيم؛ پس تقوا نسبت به طاعات و عبادات چون آبی است كه مورد استفادۀ نباتات‏ و درخت‌ها قرار گرفته و خرّمی و جلوۀ مخصوصی به آن‌ها مى‏بخشد؛ و مَثَل ایمان هم‌چون طبایع و خصوصیات ذاتی و رنگ و طعم درخت‌ها و ميوه‏ها مى‏باشد و بى‏ايمان هرگز رنگ و طعم و شيرينى و مزه‏اى برای وجود افراد نباشد و سپس با تقوا جلوه و سر سبزی و خرّمی پیدا مى‏كند؛

پس كسى كه ایمان او بالاتر و محكم‌تر بوده و از جهت خصوصیات ذاتی و جوهر روحی پاک‌تر و صاف‌تر باشد، بهتر مى‏تواند از چشمۀ پاک تقوا استفاده كرده و به نحو اكمل و اتمّ در مرتبۀ عالی تقوا قرار گيرد؛ و هرگاه انسان به صفت اعلای تقوا متّصف گشت، البتّه عادات و طاعات او خالص‌تر و پاک‌تر و بارونق‌تر و لايق‌تر خواهد بود؛ و چون عبادات كسى مورد قبول و پسند واقع گردید، به‌طور مسلّم از بندگان مقرّب پروردگار متعال خواهد بود؛

پس بندۀ مقرّب خداوند متعال آن كسى است كه با ایمان تمام در مرتبۀ كامل تقوا قرار گيرد. و هر عبادت و اطاعتى كه با تقوا توأم نگشت، مانند درخت‌هایی است كه در اثر بى‏آبى، خرّمی و صفای خود را از دست داده و چنین عبادتی در نتیجه مانند غبار پراكنده‏شده‏اى خواهد بود.

خداوند متعال در سورۀ توبه آیۀ 109 مى‏فرمايد: «آیا آن كسى كه بناى زندگی خود را روى تقوا از خدا و رضای او نهاده بهتر است يا آن‌كه بناى او بر كنارۀ آبی است كه سست و از زير ریزش كرده و تهی شده است؟ پس این سستی او را در آتش جهنم خواهد افکند».

و اما تفسیر حقیقت تقوا: پس آن ترک كردن هر چیزی است كه در گرفتن و عمل به آن باكى نباشد، ولی به خاطر برخورد كردن به محذورات و اشكالاتي است كه موجب گرفتاری خواهد بود، ترک و پرهیز مى‏كند؛ يعنى خوددارى كردن از هر چیزی كه مشتبه و مشکوک و احتمال خطا و عصیانی در آن باشد و این معنی حقيقتى است كه در آن اطاعتِ خالص بوده و هرگز آلوده به معصیت نباشد و ذکر دائمی پروردگار است كه فراموشی و غفلتى در آن نيست و علم و توجه و يقينى است كه جهالت و نادانی ندارد و اعمال مقبولى است كه هرگز مردود نخواهد شد.[3]

يار به‌جز دوست نيست، غير به‌جز پوست نيست

پوست بكن خويش را مغز ز جانت برآر

كار همين عاشقی است هر كه نه عاشق شقی است

لیک نه هر عاشقى، عاشق پرهيزكار

عاشق پرهيزكار با تو بگويم كه كيست‏

آن‌كه بپرهيزد او از همه كس غير يار

با تو بگويم كه كيست یک نفس اين‌جا بايست

بشنو از اوصاف او یک دو سـه از صد هزار

عارف و دانا و چُست واقف و بينا درست

بينش او بى‏غبار جنبش او بى‏عثار

با همه آميخته، وز همه بگسيخـته

با همه كس در ميان وز همه كس بر كنار

از همه كس دل تهى وز همه بيند بهى‏

با همه كس مهربان با همه خويش و تبار

با همه در كار و بار بى‏همه در كارزار

مطلبش از كار يار كار ندارد بكار

در همه بيند خدا وز همه بيند جدا

خود نبود در ميان خود بندارد كنار

او بودش هم‏نفس كار ندارد به كس‏

از دو جهان اوش بس در دو جهان اوش يـار

از همه مقصود او عابد و معبود او

شاهد و مشهود او اوسـت جهان را مدار[4]

مراتب سه‌گانۀ تقوا

«قَالَ الصَّادِقُ:‏ التَّقْوَى عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ»؛ امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: تقوا بر سه نوع است: تقوای خاصّ الخاص، تقوای خاصّ، تقوای عام. مراتب تقوا را عدّه‌ای از مرتبۀ پایین ذکر می‌کنند، ولی در این‌جا از نوع برتر شروع شده است.

تقوای خاصّ الخاص

«تَقْوَى بِاللَّهِ وَ هُوَ تَرْكُ الْخِلَافِ فَضْلًا عَنِ الشُّبْهَةِ وَ هُوَ تَقْوَى خَاصِّ الْخَاصِّ»؛ نوع اوّل: تقوای باللّه که مرتبۀ برتر و اعلی است و آن عبارت است از این‌که شخص نه تنها از حرام می‌گذرد، بلکه حلال‌ها و مباهات را هم کنار می‌گذارد؛ یعنی علاوه بر موارد حرام و شبهه‌ناک، اگر لقمۀ حلال هم باشد به مقدار کم اکتفا می‌کند؛

این‌طور نیست که دایرۀ حلال را بزرگ کرده، پرخوری کند و به خودش توسعه بدهد. با این‌که پول هم دارد و می‌تواند توسعه بدهد، ولی خودش مقدار کمی از حلال را استفاده کرده و بقیه را به فقرا داده و ایثار می‌کند. این خیلی حرف است. وقتی بندۀ سالک برای خدا این‌گونه عمل کند، به مرتبۀ تقوای خاصّ الخاص رسیده است.

تقوای خاصّ

«وَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ تَرْكُ الشُّبُهَاتِ فَضْلًا عَنِ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْخَاصِّ»؛ نوع دوّم: تقوای من اللّه که مرتبۀ متوسط و تقوای خاصّ است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: تقوای متوسط این است که شخص علاوه بر این‌که از حرام‌ها اجتناب می‌کند، اگر جایی شبهه باشد از آن هم دوری می‌کند؛ یعنی فقط به حلال بیّن اکتفا می‌کند، حلالی که مثل آفتاب روشن است که حلال بوده و هیچ شبهه‌ای در آن نیست.

بعضی می‌پرسند: ما به خانۀ افرادی که می‌دانیم و یقین داریم خمس نمی‌دهند به مهمانی دعوت می‌شویم؛ مثل خانۀ پدر، دایی، برادر و … . چگونه به خانۀ این‌ها بروم؟ آیا اصلاً به خانۀ آن‌ها برویم یا نه؟ فقها در این‌جا می‌گویند: اگر شما می‌دانی که عین این مال متعلّق خمس واقع شده، نباید استفاده کنی؛ یعنی فرض کنید کشاورزی است که گندم سالش را آورده داخل انبار خانه گذاشته، کم‌کم آرد کرده و در تنور خانه‌اش پخته و می‌خورد.

حالا بر کیسه‌های گندمش سال گذشته و مثلاً از پنج کیسه، یک کیسه‌اش اضافه آمده و کشاورز آن کیسۀ اضافه را برای سال آینده گذاشته و می‌خواهد آن‌ها را آرد کرده و نان درست کند. در این فرض اگر شما منزل این آدم بروی و می‌دانی که در انبار منزلش چند کیسه گندم، برنج یا مواد غذایی بوده که بر آن‌ها سال گذشته و او از همان‌ها برای شما غذا درست کرده، این‌جا یا نباید از آن غذا بخوری یا اگر خوردی، باید خودت یک‌پنجم آن را حساب کنی و پرداخت کنی که نصفش سهم مبارک امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و نصف دیگرش سهم سادات است.

سهم امام را به مرجع تقلید یا به نمایندۀ آن و سهم سادات را اگر خودت سید مستمندِ نمازخوان می‌شناسی، به آن پرداخت کن، در غیر این صورت به دفتر مرجع تقلید بده که آن‌ها خودشان پرداخت می‌کنند.

برای روشن شدن مسئله باید این نکته را بیان کنیم که شبهه اقسام گوناگونی دارد: شبهۀ قطعی و شبهۀ احتمالی؛ به عبارت دیگر یک علم تفصیلی داریم و یک علم اجمالی؛ مثلاً جلوی شما یک لیوان آب می‌گذارند و شما یقین داری آب است. این آب با شراب اصلاً اشتباه نمی‌شود، این‌جا دیگر شبهه‌ای نیست، بلکه علم تفصیلی داری که این آب حلال است و می‌خوری، ولی علم اجمالی این است که دو یا چند ظرف جلوی شما گذاشته‌اند و شما یقین داری یکی از ظرف‌ها آب نجس یا مشروب است که نمی‌شود نوشید.

حالا شما بین این دو ظرف تردید داری و هر کاری هم می‌کنی که قبل از خوردن تشخیص بدهی کدام‌یک آب است، نمی‌توانی تشخیص بدهی. به این علم اجمالی می‌گویند؛ یعنی اجمالاً علم داری که یکی از آن چند موردِ محدود حرام است. وقتی در میان چند ظرف، یکی از آن‌ها حرام باشد، مادامی‌که برای شما به صورت قطعی معلوم نشود کدام‌یک حلال است، باید از همۀ آن‌ها اجتناب کنی و کنار بزنی، ولی با وجود علم اجمالی اگر به خوردن و نوشیدن اقدام کردی، مرتکب فعل حرام شدی؛ چون علم اجمالی در حکم علم تفصیلی است و باید از آن اجتناب کرد.

این دربارۀ شبهۀ قطعی، ولی اگر شبهۀ احتمالی باشد، نباید اعتنا کرد؛ مثلاً من به منزل فلان آقا نمی‌روم چون احتمال می‌دهم که خمس نمی‌دهد و نباید بخورم یا غذای نذری را که در هیئت‌ها می‌دهند نمی‌خورد. می‌پرسیم: چرا غذای نذری را نمی‌خوری؟ می‌گوید: شبهه دارم.

معنی این کارها چیست؟ مگر هیئتی‌ها خمس نمی‌دهند؟! مگر اهل حساب نیستند؟! مگر چه شده که مدام می‌گویی شبهه دارم؟ ضمن این‌که گفتیم تا وقتی شبهه، قطعی نشود نباید به شبهۀ ضعیف توجّه کرد؛ چون وسوسه ایجاد می‌کند؛ یعنی شما امروز گفتی غذای فلانی را نمی‌خورم، فردا دوباره می‌گویی غذای فلانی را نمی‌خورم و همین‌طور وسوسۀ شیطانی بر شما حکومت می‌کند و به‌تدریج به مسائل طهارت، نجاست، آب و … سرایت می‌کند.

یک بنده خدایی مرا دید و گفت: زن من در خانه با شیلنگ آب، کمد، فرش، زمین، در و دیوار و همه را می‌شوید. این چه وسوسه‌ای است؟ یکی دیگر می‌گفت: پشت درِ حمام می‌ایستم و هر چه داد می‌زنم بیا بیرون، بیا بیرون، نمی‌آید و یک تا دو ساعت آب‌های آشامیدنی را اسراف می‌کند، درحالی‌که اسراف مسلّماً حرام است.

خداوند در سورۀ ناس چنین می‌فرماید: {مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذي يُوَسْوِسُ في‏ صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ}[5]. آیا می‌دانید معنای {مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ} چیست؟ یعنی دو نوع شیطان داریم: شیطان جنّی و انسی. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دربارۀ شیطان جنّی می‌فرماید: «إِنَّ الشَّيْطَانَ‏ يَجْرِي‏ مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ»[6] شيطان هم‌چون خون در تن آدمى جریان دارد.

طایفه‌ای از جنّیان، از شیاطین و دشمن انسان هستند؛ بنابراین چون جنّ حقیقت دارد و در قرآن کریم سوره‌ای بنام جنّ داریم و جنگ امام علی(علیه السلام) با جنّ در تاریخ معروف است[7]، نمی‌توانیم جنّ را انکار کنیم. این طایفه مثل خون با انسان جریان دارند. طایفۀ دیگر شیاطین از مردم است.

{مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ}؛ ناس یعنی مردم؛ مثلاً یک نفر از همین مردم جلوی شما می‌آید و ایجاد شبهه و وسوسه می‌کند که منزل فلانی نرو، با فلانی حرف نزن و … . مدام در عقل تو می‌خواند که شما را شستشوی مغزی دهد تا شما را از مؤمنی یا از یک کار خیری منصرف کند یا در باب طهارت و نجاست از خودشان مسئله بافی کرده و حرف‌های اشتباهی را می‌زنند. این‌ها شیاطین انسی هستند که باید حواسمان را جمع کنیم. پس تقوای خاص، تقوایی است که از شبهه‌های قطعی پرهیز شود، نه از شبهه‌های احتمالی و ضعیف.

تقوای عامّ

«وَ تَقْوَى مِنْ خَوْفِ النَّارِ وَ الْعِقَابِ وَ هُوَ تَرْكُ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْعَامِّ»؛ نوع سوّم: تقوا از خوف آتش و عقاب پروردگار که تقوای عام و مرتبۀ پایین است. آدم‌هایی هستند که می‌گویند: ما نه کاری به شبهه داریم و نه به حلال که در حلال و مباحات صرفه‌جویی کنیم.

ما اگر بتوانیم خودمان را فقط از حرام حفظ کنیم، کافی است. ایشان  اگر به همین مرتبه راضی شوند، دچار توقف شده و از فیوضات معنوی بالاتر محروم خواهند ماند؛ پس همه ما در هر مرتبه‌ای هستیم باید به فکر دست‌یابی به مراتب عالیه، رشد و تعالی روحی باشیم.

مراتب تقوا در قالب تمثیل

«وَ مَثَلُ التَّقْوَى كَمَاءٍ يَجْرِي فِي نَهَرٍ»؛ امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: مَثَل تقوا مانند آبی است که در رودخانه جریان دارد؛ یعنی پاک کننده است. «وَ مَثَلُ هَذِهِ الطَّبَقَاتِ الثَّلَاثِ فِي مَعْنَى التَّقْوَى كَأَشْجَارٍ مَغْرُوسَةٍ عَلَى حَافَّةِ ذَلِكَ النَّهَرِ مِنْ كُلِّ لَوْنٍ وَ جِنْسٍ»؛

شما رودخانه‌ای را در نظر بگیر که در اطرافش انواع و اقسام گوناگونی از درختان و بوته‌های گل وجود دارد که وقتی به این‌ها نگاه می‌کنی، بعضی‌ دارای جاذبۀ زیادی هستند، ولی بعضی خشک و بعضی هم از لحاظ زیبایی دارای مرتبۀ متوسطی هستند؛ هرکدام از گل‌ها و درختان دارای مراتب هستند.

تقوا هم چنین است که امام صادق(علیه السلام) تقوای سه‌گانه را به درخت و آب و … تمثیل کردند؛ مثلاً تقوای بالاتر مثل گل محمّدی خوش‌بو و خوب است، ولی تقوای پایین مانند گلی است که بوی کمتری دارد. «وَ كُلُّ شَجَرَةٍ مِنْهَا يَسْتَمِصُّ الْمَاءَ مِنْ ذَلِكَ النَّهَرِ عَلَى قَدْرِ جَوْهَرِهِ وَ طَعْمِهِ وَ لَطَافَتِهِ وَ كَثَافَتِهِ»؛ و درختانی که کنار آب هستند، هر کدام برای رشد و روییدن خود به مقدار طعم، جوهر، لطافت و …، از آب کمک می‌گیرند. «ثُمَّ مَنَافِعُ الْخَلْقِ مِنْ ذَلِكَ الْأَشْجَارِ وَ الثِّمَارِ عَلَى قَدْرِهَا وَ قِيمَتِهَا»؛ سپس مردم هم از این درختان یا میوه‌های درختان استفاده می‌کنند.

آیا همۀ درختان و میوه‌ها در ارزش و قیمت به یک‌گونه هستند؟ اگر یک‌گونه نیستند، پس تقوا هم یک نوع نیست؛ تقوای عام، خاص و خاص الخاص داریم. کسی هست که علاوه بر واجبات، مستحبّات را هم انجام می‌دهد و علاوه بر محرّمات، مکروهات را هم ترک می‌کند. از این بالاتر کسی که حتی در حلال‌ها و مباحات هم صرفه‌جویی می‌کند. آیا این دو نفر را که دارای مراتب بالای تقوا هستند، کنار کسی بگذاریم که فقط به واجب و حرام توجّه دارد؟ این سه مرتبه باهم فرق می‌کنند.

اصلاً کسی که در تقوا به مرتبۀ خاص‌الخاصی رسیده، از نظر کیفیت خیلی بالاتر، قربش به خدا بیشتر و زودتر به مقصد می‌رسد. امام صادق(علیه السلام) برای همین مطلب از قرآن شاهد می‌آورند: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:‏{صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى‏ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ}‏[8]»؛ خداوند متعال می‌فرماید: درختان انواع و اقسامی دارند، در حالی که آبشان از یک‌جاست.

آبی که به درخت داده می‌شود، به باغ هم داده می‌شود، ولی ما برخی از میوه‌های درختان را به بعضی دیگر برتری و امتیاز مى‏دهيم؛ مثلاً میوه‌ای مانند گیلاس گران‌تر و میوه‌ای هم هست که ارزان‌تر است. «أُکُل»؛ یعنی ارزش بعضی میوه‌ها در خوردن و خوراکی بیشتر از برخی دیگر است.

وزان تقوا برای طاعات

«فَالتَّقْوَى لِلطَّاعَاتِ كَالْمَاءِ لِلْأَشْجَارِ»؛ امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: پارسایی و تقوای الهی نسبت به طاعات و عبادات مانند آبی است که مورد استفادۀ نباتات‏ و درختان قرار گرفته و خرّمی و جلوۀ مخصوصی به آن‌ها مى‏بخشد.

«وَ مَثَلُ طَبَائِعِ الْأَشْجَارِ وَ الْأَثْمَارِ فِي لَوْنِهَا وَ طَعْمِهَا مَثَلُ مَقَادِيرِ الْإِيمَانِ»؛ درختان، گوناگون هستند و میوه‌ها، رنگ و طعم‌شان هم گوناگون است و این تفاوت‌ها مانند تفاوتِ درجات و مراتب ایمانی انسان است؛ چون همۀ مؤمنان در یک درجه نیستند، ضعیف، قوی و متوسط داریم. همین‌طور هم در درختان و میوه‌ها هم تفاوت‌هایی هست؛ یعنی امام صادق(علیه السلام) برای ایمان و تفاوت‌های ایمانی، درخت و میوه‌ها را مثال زدند.

تلازم ایمان، خلوص و قرب الهی با تقوا

بعد می‌فرماید: «فَمَنْ كَانَ أَعْلَى دَرَجَةً فِي الْإِيمَانِ وَ أَصْفَى جَوْهَرَةً بِالرُّوحِ كَانَ أَتْقَى»؛ هر کس سعی و تلاش کند که ایمان و روحش صاف‌تر، خالص‌تر و پاک‌تر شود، باتقواتر است. «وَ مَنْ كَانَ أَتْقَى كَانَتْ عِبَادَتُهُ أَخْلَصَ وَ أَطْهَرَ»؛ و هر کسی سعی کند که تقوای بیشتری پیدا کند، عبادت، نماز، روزه و کارهای خیری هم که از او سر می‌زند، نیّتش بهتر، خالص‌تر و پاک‌تر خواهد بود.

«وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ مِنَ اللَّهِ أَقْرَبَ»؛ و هر کس چنین باشد؛ یعنی در تقوای بیشتر سعی کند، خود را به خداوند نزدیک‌تر کرده است. «وَ كُلُّ عِبَادَةٍ مُؤَسَّسَةٍ عَلَى غَيْرِ التَّقْوَى فَهِيَ هَبَاءٌ مَنْثُورٌ»؛ و هر عبادتی که پایه‌ریزی آن بر تقوا نباشد، به باد رفته و ارزش ندارد؛ یعنی نفعی نخواهد داشت.

مگر در زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) منافقان در برابر مسجد پیغمبر، مسجد نساختند؟ گفتند: ما هم مسجد داریم و مردم را به مسجد خود دعوت می‌کردند که بعداً آیه نازل شد که مسجد شما بر اساس تقوا بنا نشده، بلکه برای نفاق بوده و مسجد ضِرار است؛ از این‌رو پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که مسجد را خراب کنند. پس ما باید سعی کنیم که إن‌شاءالله نیّت‌هایمان در کارها خالص و برای خدا باشد.

«قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:‏ {أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ‏}[9]»؛ خداوند متعال می‌فرماید: کسی که کارهایش را براساس ترس و بیم و تقوای الهی برنامه‌ریزی می‌کند بهتر است یا کسی که اساس کار او سست است؟ مانند خانه‌ای که پایه‌ریزی آن سست باشد و مدتی بعد هر چه روی پایه‌ها ساخته‌شده، همه روی زمین بریزد یا خانه‌ای که می‌خواهیم بسازیم باید پایه‌اش را خیلی محکم کنیم که این ساختمان بتواند مدتی بماند.

قرآن می‌فرماید: کسانی که اعمالشان بر اساس تقوای الهی پایه‌ریزی شده، این افراد اعمال خود را بر اساس خوبی قرار می‌دهند، ولی پایه‌ریزی کسانی که تقوایی و الهی نیست، بلکه تظاهری، ریایی و برای مردم بوده، چون پایۀ ایمان و تقوایش ضعیف است، {فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ‏}، یک‌دفعه همۀ این‌ها را در آتش می‌ریزند و می‌گویند تو این اعمال را برای ما انجام نداده‌ای.

تفسیر تقوا

امام صادق(علیه السلام) تقوا را در یک جمله تعریف و تفسیر کرده و می‌فرماید: «وَ تَفْسِيرُ التَّقْوَى تَرْكُ مَا لَيْسَ بِأَخْذِهِ بَأْسٌ حَذَراً مِمَّا بِهِ الْبَأْسُ»؛ تقوا یعنی شما از چیزی که هیچ حرمت و کراهتی ندارد، برای این‌که گرفتار شبهه، معصیت و گناهی نشوی، بگذری؛

مثلاً یک‌جایی چاهی را حفر کرده‌اند که سرش باز است، شما اگر بخواهی از کنار چاه بروی و پایت را لب چاه بگذاری، پایت لغزیده و در چاه می‌افتی، ولی با خودت می‌گویی: یک وجب به کنار چاه مانده نزدیک نشوم؛ چون ممکن است اگر به لب چاه پا گذارم درونش بیفتم؛ پس ما برای چاه حریمی قرار می‌دهیم و از آن حریم تجاوز نمی‌کنیم و احتیاط می‌کنیم.

وقتی ما به علّت این‌که به مال، جان و ناموس ما ضرری نرسد از امور مادّی خودداری می‌کنیم، آن وقت برای مسائل معرفتی، دینی و الهی نباید خویشتن‌داری کنیم؟ مثلاً برای این‌که به موسیقی حرام مبتلا نشویم، جلوی موسیقی حلال را هم می‌گیریم یا از فیلم‌هایی که ممکن است حرمت شرعی هم نداشته باشند جلوگیری می‌کنیم، ولی اگر می‌بینیم درصورتی‌که اجازه بدهیم پای این فیلم‌ها را در خانواده باز کرده و سرگرم شوند، یک‌دفعه به جاهای دیگری هم می‌روند.

این‌جا مربّی و سرپرست خانواده مسئولیت دارد که خانواده‌اش را حفظ کند. «وَ هُوَ فِي الْحَقِيقَةِ طَاعَةٌ بِلَا عِصْيَانٍ»؛ اگر به این ترتیبی که گفتیم راه تقوا را انتخاب کرده و پیش بروی، تقوایی را انجام دادی که نوعی اطاعت از پروردگار بوده و در آن هیچ عصیانی نخواهد بود؛ یعنی تقوای کامل همین است.

«وَ ذِكْرٌ بِلَا نِسْيَانٍ»؛ و چنین تقوایی شما را همیشه به یاد خداوند می‌اندازد و دیگر برای شما فراموشی از یاد خداوند اتّفاق نمی‌افتد. «وَ عِلْمٌ بِلَا جَهْلٍ»؛ و به شما نور علم و بصیرت داده و دیگر جهل و نادانی را از شما می‌برد. «مَقْبُولٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ»؛ و چنین تقوایی در پیش‌گاه خداوند مقبول است و رد نمی‌شود.

برای آگاهی بیشتر دربارۀ تقوا و اوصاف پرهیزگاران باید خطبۀ متقین[10] امیرمؤمنان(علیه السلام) را در نهج‌البلاغه بخوانیم. حضرت علی(علیه السلام) در آن‌جا اوصاف پرهیزگاران را به صورت مفصّل بیان کرده‌اند، به‌طوری‌که وقتی همّام تک‌تک صفات را شنید، دید که این صفات در خودش نیست، منفجر شد، غش کرد و از دنیا رفت.

منافقی هم که در آن‌جا بود به امام علی(علیه السلام) گفت: علی تو او را کشتی. امام(علیه السلام) فرمودند: این چه حرفی است که می‌زنی؟ این سخن را شیطان به زبان تو آورد. این فرد اجل مقدّرش این‌گونه بود که من باید او را موعظه کنم و در اثر موعظۀ من از دنیا برود، البته امام(علیه السلام) از اوّل خطبه او را ممانعت کرد و نمی‌خواست برای همّام مسائل تقوایی را به‌طور کامل باز کند، ولی همّام اصرار کرد و حضرت فقط یک آیه از قرآن برای او خواند: {إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُون‏}[11] و فرمود: همّام! برو راه تقوا را انتخاب کن که خداوند با نیکوکاران و پرهیزگاران بوده و آن‌ها را کمک می‌کند.

اگر او به این آیه قناعت می‌کرد، ممکن بود اجل الهی همّام نرسد. البتّه دو نوع اجل داریم: 1. اجل معلّق، 2. اجل محتوم؛ اجل حتمی همّام این بود که باید حضرت علی(علیه السلام) بقیۀ اوصاف متّقیان را برای او بفرماید تا در اثر موعظۀ امام(علیه السلام) همّام از دنیا برود. چه‌قدر خوب است که انسان در این حال از دنیا برود، نه در حال تعلّقات دنیوی.

بعضی افراد را که به بیمارستان می‌برند، نه روبه قبله‌اش می‌کنند، نه برایش شهادتین را می‌خوانند، نه دعای عدیله، نه سورۀ صافات و نه سورۀ یس. وقتی می‌بینیم مرگ شخصی از عزیزان حتمی است و از دنیا می‌رود، دیگر او را به بیمارستان نبریم، بلکه دکتر را بالای سر بیمار بیاوریم تا هم روبه‌قبله‌اش کنیم و هم سایر آداب را به راحتی رعایت کرده باشیم.

خلاصه این‌که بتوانیم زمان مرگ برای رفتن از این دنیا حالت آمادگی کامل داشته باشیم. ان‌شاءاللّه خدا توفیق خود را شامل حال ما کند تا بتوانیم بالاترین مراتب تقوا دست پیدا کنیم.

 

برگرفته از کتاب عرفان اهل بیتی

تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی

 

 

علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:

کتاب عرفان اهل بیتی

 

 

 

[1]. رعد (13)، آیۀ 4.

[2]. توبه (9)، آیۀ 109.

[3].مصباح الشريعة، ترجمۀ مصطفوى، ص 366 – 370.

[4]. دیوان فیض کاشانی، ج 1، ص 293 – 294.

[5]. از شرّ وسوسه‏گر پنهان‌كار كه در درون سينۀ انسان‌ها وسوسه مى‏كند، خواه از جنّ باشد يا از انسان‏. ناس (114)، آیۀ 4 تا 6.

[6]. شعيری، جامع الأخبار، ص 180.

[7]. شیخ مفيد، الإرشاد في معرفة حجج اللّه على العباد، ج 1، ص 339 – 341؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 180.

[8]. (و درختان ميوه گوناگون) كه گاه بر یک پايه مى‏رويند و گاه بر دو پايه؛ (و عجيب‏تر آن‌كه) همۀ آن‌ها از یک آب سيراب مى‏شوند و با اين حال، بعضى از آن‌ها را از جهت ميوه بر ديگرى برترى مى‏دهيم. رعد (13)، آیۀ 4.

[9]. آيا كسى كه شالودۀ آن را بر تقواى الهى و خشنودى او بنا كرده بهتر است، يا كسى كه اساس آن را بر كنار پرتگاه سستى بنا نموده كه ناگهان در آتش دوزخ فرومى‏ريزد؟ توبه (9)، آیۀ 109.

[10]. شريف رضي، نهج البلاغة، ص 303.

[11]. خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كرده‏اند و كسانى كه نيكوكارند. نحل (16)، آیۀ 128.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو محصولات