10 ادب شاگردی در نوع ارتباط با استاد عرفان

10 ادب شاگردی در نوع ارتباط با استاد عرفان

10 ادب شاگردی در نوع ارتباط با استاد عرفان

در این مطلب به شرح نکاتی دربارۀ نحوۀ شاگردی و ارتباط با استاد در عرفان عملی که از نکات مهم سلوکی و راه‌گشا برای سالک است، می‌پردازیم:

  1. سالک و دوری از استاد

شاگرد در راه سلوک تنها وقتی می‌تواند از محضر استادش دور شود که بعد از گذشت مدتی به این معنا برسد که بُعد مسافت، مانع سیر روحی و معنوی نیست؛ یعنی به درک این معنای دقیق رسیده باشد که در راه معنوی و باطنی، دوری و نزدیکی جسمی ملاک نیست و استاد از راه دور هم می‌تواند به او افاضه نماید.

این نشانۀ شاگرد قوی است که به قدری از معنویت و ارتباط با استاد رسیده باشد که بتواند خلوتش را حفظ کرده و نفاقی در او نباشد. منظور از نفاق، برخورد دوگانۀ سالک با خود است. سالک باید واقعاً بتواند ریشۀ نفاق را در خود علاج کند؛ یعنی بتواند حالی را که در جلسۀ سلوکی استاد داشت، در غیر جلسه و در خلوت خود نیز داشته باشد. سالک باید تلاش کند تا خود را به این حال برساند؛ زیرا جلسات سلوکی و استاد، همیشه در دسترس نیست.

در مجلسی که در محضر استادمان بودیم، یكی یكی ما شاگردان را زیر نظر می‌آوردند، برایمان دعا می‌كردند و وقتی هم از نزد ایشان دور می‌شدیم، می‌دانستیم که دائم در فكر شاگردان خود هستند.

اگر شاگرد سالکی با صدق نیت با استادش بیعت کامل كرده و به او ارادت پیدا نمود، پس از مدتی جزئی از جان استاد می‌شود. وقتی این‌چنین شد، چگونه امکان دارد استاد پاره‌ای از جانش را فراموش كند؟!

البته دوری شاگرد برای استاد مشكلی ایجاد نمی‌کند، ولی اگر شاگرد می‌بیند كه واقعاً با دوری از استاد نمی‌تواند کار و پیشرفت کند؛ یعنی هنوز در اوائل سلوک است و دوری و نزدیکی استاد برایش تفاوت دارد، باید به‌طور مرتب در جلسات سلوکی استاد حاضر شود و تا جایی كه برایش مقدور است، حشر با استاد را از دست ندهد.

زمانی كه ما در لبنان بودیم، استادمان را سالی یک‌بار می‌دیدیم یا زمانی که راه‌های بین ایران و عراق بسته بود، آیا می‌توانستیم این راه نورانی را رها کنیم؟ آیا می‌شد از استادمان دست بكشیم؟ خیر؛ چون حلاوت و معانی این راه و نتایج با استاد بودن را چشیده بودیم و كسی كه حلاوت چیزی را بچشد نمی‌تواند آن را رها کند. البته همان‌طور که گفتیم، لازم است سالک مدتی محضر استادش را از نزدیک درک كند تا در دوری به مرتبۀ عدم تفاوت برسد.

گاهی اوقات شاگرد سالک، به ویژه در وقت تنهایی و دوری استاد، حال تقلب و انقلاب روحی به او دست می‌دهد. وقتی این حال به سالک دست داد، باید در کتاب‎های عرفانی استاد به دنبال مطالب مناسب با احوال خود باشد و جان خود را با آن‌ها طراوت بدهد. او نباید این حال را رها کند و گرنه راهش را به کلی فراموش می‌کند.

  1. بازدارندگی کرامات

شاگرد باید بداند که اگر پیشرفت سیرش به سبب کراماتی باشد که از استادش مشاهده می‌کند، مقیّد به مشاهدات خود از استاد شده و در نتیجه اسیر کرامت‌ها گشته و در بُعد معرفت پیشرفتی نمی‌کند. این‌كه بعضی می‌خواهند استاد را از راه كرامت بشناسند خیلی اشتباه است و استاد هم نباید او را تشویق نماید.

هیچ کدام از بزرگان طریقت نورانی معرفت نفس به کشف و کرامات اهمیتی نمی‌داده‌اند و آن را دلیل بر کامل بودن استاد نمی‌دانسته‌اند. سالک باید این مطلب را از ذهنش بیرون کند که استادش باید به او کرامت نشان دهد؛ چون شاگرد به همان كرامت‌ها تعلق پیدا می‌كند و دیگر دنبال افزودن ایمان قلبی و مراتب معرفت نفس نمی‌رود. وقتی هم ایمان و معرفتش زیاد نشود، فكرش به دنبال كرامت‌ها صرف خواهد شد.

ضمناً باید توجه نمود که معجزات و کرامات پیامبران و امامان(علیهم السلام) گاهی در مورد کافران و منکران از جهت اتمام حجت یا هدایت ابتدایی بود. پس این‌طور نبوده كه امامان(علیهم السلام) همیشه دست به معجزه و کرامات بزنند، بلکه گاهی برای منکران و بر اساس حکمتی که صلاح می‌دانستند، معجزه و کرامتی نشان می‌دادند.

  1. شرط بهره‌مندی از استاد

استاد وقتی می‌تواند به مرید خود کمک کند که مریدش با اعتقاد قلبی راسخ به صحت ارشادهای او دل ببندد. اما کسی که به این درجه از یقین و باور نرسیده است، برای او امکان ندارد که از استادش استفاده کند، مگر زمانی که تردید، وسواس، شک و شبهه را به کلی از آینۀ دلش پاک کرده باشد. اگر سالک دلش را به استاد ندهد و او در نظرش عظیم و بزرگ نیاید، نمی‌تواند از وجود وی بهره ببرد.

هرچند استاد خیلی تواضع و فروتنی کند، ولی شاگرد نباید از این تواضع سوء استفاده کند؛ چون استاد حرمت دارد که شاگرد باید آن را رعایت كند. هم‌چنین فروتنی استاد نباید باعث شود که عظمت و شأن استاد در نظر شاگرد شکسته شود.

مرحوم استاد ما خیلی تواضع داشت؛ در مجالس کنار در می‌نشست و در رفت و آمدها خیلی فروتن بود و از این جهت به سیرۀ جدش رسول خدا(علیهم السلام) عمل می‌‌کرد. در مقابل، حرمت و جایگاه استاد باید در دل شاگرد خیلی بزرگ باشد. اگر شاگرد این حرمت را حفظ كرد، می‌تواند در راه ترقی كند، ولی اگر حرمت‌ها، حدّ و حدودها و آداب رعایت نشود، چطور می‌توان توقع پیشرفت داشت؟!

  1. ارتباط قلبی با استاد

اگر قلب سالک به استادش دل‌بسته و وابسته باشد، او را صادقانه دوست بدارد و استاد را در حیاتش شناخته باشد، استفاده از استاد برای وی ممکن خواهد بود حتی اگر استادش غایب یا مرده باشد. همان‌طوری که این تعلق و محبت را نسبت به امامان(علیهم السلام) و اصحاب ایشان درک می‌کنیم.

در لحظۀ ورود به حرم مطهر امامان(علیهم السلام) در اذن دخول می‌خوانیم:

«أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی كَلَامَهُمْ وَفَتَحْتَ‏ بَابَ‏ فَهْمِی‏ بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِمْ»؛[1] خدایا! تو گوش مرا از شنیدن کلام آن‌ها بستی، ولی درِ فهم مرا با مناجات لذت‌بخش و گفت‌وگوی با آن‌ها باز کردی.

خدایا جسم امام را نمی‌بینم، صدای او را نمی شنوم، اما دریچۀ‌ روزنۀ فهم و درک مرا با آن‌ها باز نمودی تا ‌بتوانم مثل مناجات با خودت از مناجات با آن‌ها لذت ببرم. زائرِ با معرفت وقتی وارد حرم مطهّر می‌شود، ضریح شریف را گرفته و با امام(علیه السلام) نجوا و گفت‌وگو می‌کند.

همان‌طور که ارتباط ما با پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام(علیه السلام) قوی است و می‌توانیم از راه دور با آن‌ها گفت‌وگوی عارفانه، عاشقانه و لذت‌بخش انجام دهیم، با بزرگان عرفان و اساتید سیر و سلوک نیز می‌توانیم همین برنامه را داشته باشیم.

شیعۀ واقعی، امام حسین(علیه السلام)، امام رضا(علیه السلام) و سایر امامان(علیهم السلام) را عِدل و در عرض خدا نمی‌داند؛ چون اگر این‌گونه باشد شرک است، بلکه آنان را واسطۀ فیض حق متعال می‌داند و در چنین حالی درخواست‌های ما از آن‌ها منافاتی با توحید ندارد.

استاد سلوکی نیز واسطه‌ای برای ارتباط با ائمه(علیهم السلام) و در نهایت، وسیله‌ای برای ارتباط با خداوند(عز و جل) است؛ از این‌رو ارتباط با بزرگان دین و اساتید طریقت، مثل مرحوم ملا حسینقلی همدانی(قدس سره) و سید علی شوشتری(قدس سره) به صورت آلی و واسطه‌ای است، نه استقلالی.

به‌طور کلی ارتباط شاگردان با استاد همیشه از قدیم به همین منوال بوده و هست. بنابراین همان‌طور که برای ارتباط با خدا و حضرات معصومین(علیهم السلام) حضور قلبی و باطنی لازم است و بنده باید خود را از نظر روحی و قلبی آمادۀ توسل و تمسک به آن‌ها کند، برای بهره بردن از استاد هم _ چه در محضر او چه از راه دور _ باید دلش را آماده کرده و حضور قلبی خود را تقویت نماید تا بتواند از فیوضات او بهره ببرد.

در مقابل، اگر سالکی استادش را یاد نکند و یا فراموش کند، استاد چگونه می‌تواند از راه دور در او رابطه ایجاد کند؟! به این نکتۀ عرفانی توجه کنیم که برای بهره‌مندی از فیض استاد، رابطه باید دو طرفی باشد.

  1. عمل به دستورالعمل‌ها

شاگرد چاره‌ای جز انجام دستورهای استاد ندارد، چه در محضر استاد باشد، چه در غیاب او. اگر استاد به شما _ که با او پیمان بستی _ دستوری داد که باید فلان عمل را انجام دهی یا فلان ذكر را بگویی، باید به آن عمل کنی. چون مخالفت عمدی یا تسامحی که مخلّ استمرار عمل سلوکی باشد، نوعی نفاق و نقض پیمان است و تبعات دنیوی و اخروی مُضرّی به دنبال خواهد داشت.

اگر شما بعد از چند روز عمل به دستورالعمل، به دلیل مشغلۀ زندگی، کاری یا دلایل دیگری، دستور استاد را رها کردی و اربعین را به‌طور کامل انجام ندادی، مرتکب نقض پیمان شدی و اگر این نقض عهد چندبار تکرار شود، باعث از بین رفتن حرمت استاد خواهد بود و با این وصف، سالک شرایط شاگردی را از دست خواهد داد.

این نوع نقض پیمان با استاد، ساده‌انگاری سلوک الی‌ الله و نوعی خیانت و دورویی است؛ چون شاگرد در حضور استاد به صورت زبانی اظهار اطاعت می‌کند، ولی در عمل توجهی به دستورات او ندارد، در حالی که دستورات اربعینی که استاد می‌دهد، وسیلۀ ارتباط با او و باعث حفظ و بهتر شدن حال باطنی شاگرد است.

پس سالک چاره‌ای جز متنبه شدن ندارد و لازم است فوراً آن‌چه را که از دست داده تدارک نماید. پیمان‌شکنی‌های مکرر شاگرد موجب توقف و تنزل او خواهد شد، مگر این‌که شاگرد ضمن تعهد جدی، تجدید نظر، بازیابی مجدد و با صلاح‌دید و موافقت استاد با او تجدید بیعت نماید و هرچه زودتر نسبت به ترمیم و تدارک وضعیت خود اقدام کند.

  1. ترک امور غرورآفرین

اگر استاد بر ترک مستحبات و توجه نکردن به مکاشفات امر کند به جهت این‌که این‌ها برای سالک غرورآور است، شاگرد باید امر استاد را امتثال کند، اگرچه برای مدت محدودی باشد تا آن‌که رذیلۀ عُجب برطرف شود و خدای(عز و جل) یار و معین شماست.

دفع غرور سالک

یکی از اموری که موجب غرور نفس می‌شود، انجام مستحبات زیاد و مشغول شدن به روزه و نمازهای مستحبی است. به جای این‌که اعمال مستحبی، نفس را خاضع کند، نفس را بزرگ و مغرور می‌کند؛ برای نمونه، سالک باید برای پدر و مادرش خاضع باشد، اما گاهی به جهت غرور و تکبری که از بابت انجام مستحبات و عبادات دارد، حق پدر و مادر را ادا نمی‌کند، لذا ممکن است استاد به سالک دستور ترک مستحب را ‌بدهد؛

زیرا استاد در سالک، الوهیت نفس را دیده، برای مدت کوتاهی صلاح می‌بیند که او را از انجام مستحبات متوقف کند. الوهیت نفس باعث می‌شود که سالک بدون استاد ادعاهای بزرگی را بنماید؛ مثل این‌که بگوید:من نائب یا خود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هستم یا ادعای الوهیت کند.

در این موارد بسیار حساس و خطرناک باید استاد مجرب و صاحب نفَسی باشد تا او را از هلاکت نجات دهد. در همین حوزۀ علمیۀ قم طلبه‌ای بود که ادعای مهدویت کرد و عاقبت به زندان محکوم شده و تأدیب گردید.

مکاشفات

سالک طریق الهی در اثر سیر و سلوک، رعایت دستورات اخلاقی و عرفانی، مراقبه و محاسبه، کم‌کم درخواب یا بیداری اخبار و حوادثی را می‌بیند یا می‌شنود که لازم است استادش، صحت و سقم آن‌ها را به او بگوید تا از انحرافات او جلوگیری کند.

آیا سالک باید از مکاشفات خوشش بیاید و لذت ببرد و زمانی که از او گرفتند، ناراحت شود؟ پاسخ این است که مکاشفه، معیار پیشرفت و ترقی سالک نیست؛ چون برای بعضی بر اساس شاکلۀ وجودی هیچ مکاشفه‌ای رخ نمی‌دهد، ولی برخی سالکان مکاشفات زیادی دارند؛

مثلاً فردی بود که به منزل استاد ما رفت و آمد داشت و در قنوت نماز برای وی مکاشفات زیادی پیش می‌آمد، حتی گاهی در خیابان که راه می‌رفت مکاشفه‌ای برایش رخ می‌داد و می‌توانست پیش‌بینی‌هایی کرده و از آینده و افراد چیزهایی بگوید. البته سالکِ مکاشف باید مانند خداوند(عز و جل) پرده‌پوشی کند و اموری را که در مکاشفه می‌بیند، از بیانش برای دیگران خودداری کند.

به همین جهت، مکاشفه داشتن و نداشتن به معنای پایین‌تر بودن یا بالاتر بودن سالک نیست؛ بنابراین نه مکاشفه داشتن باید موجب عُجب و خودبزرگ‌بینی شود و نه نداشتنش موجب ناامیدی سالک شود. شما باید در این راه با همت بلند، تلاش مستمر، تبعیت از استاد و توکل به خدا حرکت کنی و هرچه برای شما رقم خورد راضی و تسلیم باشی.

استاد برای این‌که شاگردش را کنترل کند، به او دستور می‌دهد که به مکاشفات دل نبندد؛ چون توجه زیاد شاگرد به مکاشفه و دنبال کردن آن می‌تواند برای او مانند مخدّر باشد و به آن عادت ‌کند که در این‌صورت برایش خطراتی دارد.

تشخیص مکاشفات

اگر سالک با تزکیه، تهذیب، مراقبه و عمل به دستورات سلوکی تعلقات مادی و جسمی خود را کم کند، حالتی از تجرد و کشف در بیداری _ نظیر رؤیاهایی که در عالم خواب رخ می‌دهد _ پیدا خواهد شد و قادر به دیدن، شنیدن و چشیدن باطنی خواهد شد.

مکاشفه‌هایی که بر سالک وارد می‌شود دو قسم است: رحمانی و شیطانی. سالک مبتدی توان تشخیص این دو را ندارد و فقط استاد مجرّب می‌تواند انواع مکاشفات را تشخیص دهد. هم‌چنین گاهی القائات صوتی در نفس ایجاد می‌شود و حتی ممکن است مناظری را ببیند که این منظره‌ها به صورت لحظه‌ای و در حال مکاشفه برای سالک پیش می‌آید. ممکن است قوۀ خیال در سالک به گونه‌ای زیاد شود که هیولای اشباح را در مقابل خود مجسم کند.

چنان‌چه استاد راه رفته‌ای نباشد که او را راهنمایی نماید، سالک خیال می‌کند که همۀ این مکاشفه‌ها و تصاویر ناگهانی که به او القا می‌شود صحیح است. این‌جاست که نقش استاد در تشخیص مکاشفه‌ها و تربیت شاگرد معلوم می‌شود.

تو چه دانی بانگ مرغان را همی

چون ندیدستی سلیمان را دمی[2]

  1. تأثیر نافرمانی از دستورات استاد

نافرمانی از دستورهای استاد و بی‌توجهی و سست شمردن توصیه‌های مؤکد او اثر منفی بر قلب سالک گذاشته و او را از رسیدن به هدف اصلی دور می‌كند. پیروی از استاد در این راه یک اصل است و همۀ سالکان طریقت معنوی می‌دانند که استاد برای پیمودن این راه پرپیچ و خم امر ضروری است و به آن اذعان دارند. سید بحرالعلوم(قدس سره) در رسالۀ سیر و سلوک، یکی از منازل سلوک را منزل استاد بیان نموده است.[3]

استاد در تمامی مراحل و مراتب شاگرد لازم بوده و باید همراه‌ سالک باشد؛ زیرا اگر شاگرد از استاد پیروی نکند در واقع از نفسش پیروی کرده است. هم‌چنین استاد سال‌ها در این راه بوده و خودش از استاد توانمندی استفاده کرده است و پیچ و خم‌های این راه را می‌داند؛ بنابراین وظیفۀ شاگرد، تبعیت کامل از استاد است.

حال ممکن است سالک به دو دلیل از دستورات استاد پیروی نکند: اول این‌که نفسش طغیان کرده باشد که در این صورت با نفاقی روبرو خواهد بود؛ یعنی در حضور استاد اظهار ارادت می‌کند، ولی در عمل پیروی نمی‌کند. دوم این‌که قصد انجام دستورات استاد را دارد، اما گاهی یا وقت نمی‌کند یا سهل‌انگاری می‌کند.

هر كجا بینى برهنه و بى‏نوا

دان كه او بگریخته‌ست از اوستا

تا چنان گردد كه مى‏خواهد دلش‏

آن دل كور بد بى‏حاصلش

گر چنان گشتى كه استا خواستى

خویش را و خویش را آراستى

هر كه از استا گریزد در جهان

او ز دولت مى‏گریزد این بدان

پیشه‏اى آموختى در كسب تن

چنگ اندر پیشۀ دینى بزن[4]

البته ما به شاگردان خود گفته‌ایم که اگر ضرورتی پیش آمد و انجام دستور در ساعت مشخص ممکن نبود، در نزدیک‌ترین ساعت و فرصت انجام شود؛ چون اگر از 24 ساعت بگذرد، همت سالک ضعیف شده و نفسش قوی می‌شود و راه غلبۀ نفس بر او باز شده و سالک را از حالت تبعیت و ارادت به استاد تنزل می‌دهد.

اگر حالت پیروی کم‌رنگ شد، در انجام دستورات الهی هم ضعیف می‌شود، در حالی که عمل به دستورات استاد باعث تقویت روحیۀ سلوکی شاگرد شده و او را در پیشرفت و حرکت رو به جلو نیرو می‌بخشد؛ بنابراین سالک نباید در دستورات استادش سهل‌انگاری و بی‌توجهی کند که به تدریج اثرات منفی در قلب او ایجاد می‌کند.

  1. تأثیر نیت در جلسات

اگر انسانی در جلسۀ تربیتی استاد برای تفریح و امتحان بیاید، به تدریج خسته شده و می‌رود. ولی اگر کسی با احترام، ادب و تعظیم و با سوز و عطش و اذن استاد در جلسه شرکت کند، مشتاق و علاقه‌مند شده و پایدار می‌ماند.

برخی افراد برای سیر و سلوک، مناسب نبوده و استعداد ندارند؛ برای این‌که یا کشش و توان آن را ندارند یا از شناخت درستِ این راه بی‌بهره‌اند، ولی ممکن است بر اثر خواندن برخی کرامات و خوارق عاداتی که از اهل معرفت در کتاب‌ها و زندگی‌نامه‌های آن‌ها بیان شده، به دلیل کنجکاوی به جلسات سلوکی علاقه پیدا کرده و تصورشان این باشد که در این جلسات، دائماً با کرامت‌ها و خوارق عاداتی روبرو خواهند شد که برایشان جالب و شگفت‌آور است. هم‌چنین ممکن است با نیت امتحان کردن استاد و شاگردان او وارد جلسات شوند.

جلسات سلوکی، محفلی برای تربیت اخلاقی و عرفانی شاگردان و فرصتی برای تزکیه، تهذیب، خودسازی و خودشناسی با هدف معرفت و محبت الهی است؛ لذا یک نوع استقامت، صبر، تسلیم در برابر استاد و همت برای انجام دستورات ایشان را می‌طلبد.

بنابراین باید توجه شود که جلسات سلوکی جایی برای تفریح، امتحان کردن و کنجکاوی‌های نفسانی نیست؛ به همین جهت، افرادی که با چنین نیت‌هایی به این جلسات می‌آیند، پس از مدتی خسته شده و از ادامه دادن سلوک منصرف می‌شوند، در حالی که اگر کسی واقعاً با نیت پاک، با دغدغۀ رسیدن به معرفت الله، با سوز و درد و با کسب اجازه از استاد وارد این راه شود و به دستورات استاد و آداب سلوکی عمل کند، به تدریج بر علاقه و انگیزۀ او افزوده شده و پایدار و وفادار می‌ماند.

  1. صداقت در ارتباط معنوی با استاد

برخی در مجالس سلوکی حاضر می‌شود و با استاد همراهی می‌کند تا از او آگاهی از غیب و موارد مشابهی از خوارق عادات ببیند. پس از گذشتِ مدت زمانی که چیزی از استاد مشاهده نکرد، از ادامۀ راه منصرف شده و برنمی‌گردد و قائل است که ایشان استاد نیست. ای شک‌کننده! تو از ابتدا برای امتحان در جلسات سلوکی حاضر شدی و از روی صدق و حقیقت به وادی سلوک نیامده بودی تا نتیجه بگیری.

آثار استاد وقتی در مرید ظاهر می‌شود كه در ارتباط معنوی با او صادق باشد. همان‌طور که بیان شد، نیت برخی افراد از شرکت در مجالس سلوكی و همراهی‌شان با استاد، کنجکاوی و آگاهی از غیب و دیدن خوارق عادات است.

این افراد چون با نیت‌های غیرخالص در جلسات شرکت می‌کنند، علاوه بر این‌که پس از مدتی خسته شده و سیر و سلوک را رها می‌کنند، معترض هم می‌شوند که چرا استاد چیزی به ما نشان نداد یا چیزی نگرفتیم و دست خالی رفتیم، در حالی‌که آثار معنوی و اشراقات باطنی استاد زمانی در شاگرد ظاهر شده و جلوه می‌یابد که مرید با او صادق باشد.

  1. تسلیم صادقانه

بر شاگرد واجب است که با استادش صادق باشد و از همۀ بافته‌های ذهنی خودش و نیز از گفته‌های دیگران، نوشته‌ها و کتاب‌های گوناگون بیرون بیاید. چون مادامی که شاگرد، خودش را تسلیم استاد نکند، نمی‌تواند بهره‌مند شود. در کتاب منیة المرید شهید ثانی(قدس سره) مطالبی هست که این نکته را می‌رساند. [5]

کسی که شاگردی استادی را می‌پذیرد، باید از افکار محدود و تنگ خود بیرون بیاید؛ چون مسائل تربیتی اسلام همانند احکام، اجتهادی است. عرفان هم پایۀ نظری وهم پایۀ‌ عملی دارد. در عرفان نظری مسائلی هست که نیاز به اجتهاد دارد و در عرفان عملی نیز در موارد اختلافی باید اجتهاد کرد.

اساتید بر اساس شالکۀ وجودی، ویژگی‌های روحی و جسمی و نحوۀ سلوکی‌شان دارای نظرات مخصوص به خود در تربیت شاگردان و سالکان هستند؛ برای نمونه، استادی مقدار خاصی ذکر و دعا می‌دهد و استاد دیگری خلاف آن را می‌گوید. اذکار به دو نوع جلالی و جمالی تقسیم می‌شود که باید با صلاح‌دید استاد توصیه شود.

هم‌چنین کارهای رفتاری، گفتاری، سلوک اجتماعی، خانوادگی یک حکم اخلاقی و عرفانی دارد که نیاز به توصیه و دستور خاص استاد است؛ به همین علت از تعدد استاد در طریق سیر و سلوک باید به شدت پرهیز کرد.

همۀ اساتید عرفان در مسیر خدا حرکت می‌کنند، ولی بیشتر راه و روش‌ها و ظرائف سلوکی و تربیتی هر شخصی با دیگری متفاوت است؛ مثلاً برخی مجذوب سالک، بعضی سالک مجذوب، عده‌ای مناجاتی و برخی خراباتی هستند.

بعضی از راه ذکر، برخی از راه فکر و گروهی از راه عشق و محبت، سالک را سیر می‌دهند و معمولاً اذکار و دستورات آن‌ها با هم متفاوت است. حتی در طریقت معرفت نفس با این‌که شیوۀ سلوکی اساتید این سلسلۀ نورانی اشتراک‌های زیادی دارد، ولی هر کدام ویژگی‌های منحصر به فرد خود را دارند که در سیره و زندگی سلوکی و نوع تربیت شاگردانشان انعکاس دارد.

بعضی اساتید در کارهای تربیتی بیشتر از تنبیه استفاده می‌کنند و به دلیل اشرافی که بر مسائل باطنی شاگرد دارند، گاهی او را به‌طور مستقیم خطاب کرده و کار منکرش را به او تذکر می‌دهند؛ مثلاً به شاگرد می‌گویند چرا الآن با حالت جنابت در جلسه آمده‌ای یا چرا در خانه با همسرت دعوا کردی و از این قبیل مسائل، ولی برخی اساتید جنبۀ تشویق و ستّاریتشان قوی‌تر بوده و با مهربانی، گذشت و ارفاق با شاگرد برخورد می‌کنند؛

مثلاً استاد ما مرحوم حداد(قدس سره) خیلی از مسائل باطنی ما را می‌دانست و می فهمید، ولی آشکار نمی‌کرد و با شاگردان به مهربانی و گذشت رفتار می‌نمود، در عین حال در مسائل سلوکی، کار تربیتی‌اش را نیز انجام می‌داد.

بنابراین هر استادی به دیدگاه اجتهادی و تجربی خود عمل می‌کند و سالک نباید تمام جزئیات اخلاقی و رفتاری استاد دیگری را با استاد خود تطبیق دهد و در ذهنش مدام به دنبال مقایسۀ دیگران با استادش باشد؛ چون همان‌طور که گفته شد، هر کدام از اهل معرفت، ویژگی‌ها و شرایط مخصوص به خود را دارند؛

از این‌رو اگر شاگردی با انبوهی از افکار مربوط به نوشته‌ها و گفته‌های دیگران و بافته‌های ذهنی خود از کتاب‌های گوناگون در جلسات حاضر شود، غیر از تلف کردن وقت و از دست دادن فرصت تربیت و پیشرفت، چیز دیگری عاید او نخواهد شد و به تدریج از فیض وجودی استاد محروم خواهد شد. وظیفۀ سالک این است که خودش را صادقانه تسلیم استادش کند تا در امور سلوکی و باطنی از ایشان بهره‌مند شده و پیشرفت کند.

 

برگرفته از کتاب مشکات دل شرح «المطالب السلوکیه»

تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی

 

علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:

 

کتاب مشکات دل

 

 

[1]. ابن مشهدى، المزار الكبير، ص 55.

[2]. مولوی، مثنوی معنوی، ص 299.

[3]. بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ص 121 _ 127.

[4]. مولوی، مثنوی معنوی، ص 254.

[5]. قال(رحمة الله علیه): « … ینقاد إلیه في جميع أموره ویأتمر بأمره ولا یخرج عن رأیه وتدبیره باللّسان والقلب، قال بعض العلماء: خطأ المرشد أنفع للمسترشدین من صوابه في صوابه في نفسه، وفي قصّة موسی والخضر(علیهما السلام) تنبیه علی ذلك»؛
شاگرد در تمامی امورش انقیاد کامل در برابر استاد داشته باشد، امر او را امتثال کند، از رأی و تدبیر او با زبان و قلبش خارج نشود. بعضی از علما فرموده‌اند: نفعِ خطای مرشد در حق شاگرد از عمل درست شاگرد بیشتر است و در داستان حضرت خضر و موسی(علیهما السلام) به آن اشاره شده است. شهید ثانی، منیة المرید، ص 244.

2 پاسخ

  1. سلام علیکم. آیا میتوانیم محضر حضرت آیت الله کمیلی برسیم و در سیروسلوک شاگردی ایشان را بکنیم .چنین امکانی فراهم است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو محصولات