احوال روز قیامت



قیامت، روزی است که هر ذره از اعمال آدمی در ترازوی عدل الهی سنجیده می شود و هیچ رازی در پرده نخواهد ماند. در این روز، انسان در برابر خدای جبار می ایستد و پاسخگوی کوچکترین افکار و کردار خویش است. روایات اهل بیت(علیهم السلام)، همچون سخنان تکان دهنده ی امام صادق(ع)، پرده از هول و هراس این محشر برمی دارند و مؤمن را به بیداری و مراقبه ای همیشگی فرا می خوانند.

این مقاله با تکیه بر کلام معصومان و اولیای الهی، تلاش می کند تا تصویری زنده از عظمت حساب قیامت و تأثیر آن بر سلوک افراد ترسیم کند، و نشان دهد که چگونه یادآوری این روز، می تواند زندگی انسان را از غفلت به شعور، و از سستی به مسئولیت پذیری تبدیل کند.

«قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):‏ لَوْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِسَابِ مَهُولَةٌ إِلَّا حَيَاءُ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ فَضِيحَةُ هَتْكِ السِّتْرِ عَلَى الْمَخْفِيَّاتِ لَحَقٌّ لِلْمَرْءِ أَنْ لَا يَهْبِطَ مِنْ رُءُوسِ الْجِبَالِ وَ لَا يَأْوِيَ إِلَى عُمْرَانٍ وَ لَا يَأْكُلَ وَ لَا يَشْرَبَ وَ لَا يَنَامَ إِلَّا عَنِ اضْطِرَارٍ مُتَّصِلٍ بِالتَّلَفِ

وَ مِثْلَ ذَلِكَ يَفْعَلُ مَنْ يَرَى الْقِيَامَةَ بِأَهْوَالِهَا وَ شَدَائِدِهَا قَائِمَةً فِي كُلِّ نَفَسٍ وَ يُعَايِنُ بِالْقَلْبِ بِالْوُقُوفِ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ حِينَئِذٍ يَأْخُذُ نَفْسَهُ بِالْمُحَاسَبَةِ كَأَنَّهُ إِلَى عَرَصَاتِهَا مَدْعُوٌّ وَ فِي غَمَرَاتِهَا مَسْئُولٌ،

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبِينَ}‏[1]

وَ قَالَ بَعْضُ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام): حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوا أَعْمَالَكُمْ بِمِيزَانِ الْحَيَاءِ قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا، وَ قَالَ أَبُوذَرٍّ(رضوان الله علیه): ذِكْرُ الْجَنَّةِ مَوْتٌ وَ ذِكْرُ النَّارِ مَوْتٌ فَوَا عَجَبَا لِنَفْسٍ تَحْيَا بَيْنَ مَوْتَيْنِ،

وَ رُوِيَ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا(علیهما السلام): أَنَّهُ كَانَ يُفَكِّرُ فِي طُولِ اللَّيْلِ فِي أَمْرِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَيَسْهَرُ لَيْلَتَهُ وَ لَا يَأْخُذُهُ النَّوْمُ ثُمَّ يَقُولُ عِنْدَ الصَّبَاحِ اللَّهُمَّ أَيْنَ الْمَفَرُّ وَ أَيْنَ الْمُسْتَقَرُّ اللَّهُمَّ لَا مَفَرَّ إِلَّا إِلَيْك‏»؛

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: اگر براى حساب روز قيامت گرفتگى و زحمتى نباشد مگر ناراحتى و هول عرضه كردن اعمال به پروردگار متعال و حالت شرم و حيایى كه در آن هنگام حاصل مى‏شود و رسوایى و فضيحتِ دريده شدن پرده‏اى كه براى افعال خلاف و نامطلوب كشيده شده بود، هر آينه جا دارد كه آدمى از سر كوه‌ها به زير نيامده و در آبادى سكنى نگرفته و از خوردن و خوابيدن امساک کند، مگر به مقدار ضرورت و براى جلوگيرى از تلف؛

و هم‌چنين باشد حال آن كسى كه قيامت را با آن شداید و اهوال و سختی‌ها تصوّر و تفكّر كند و آن‌ها را متحقّق و واقع شده و برپا بيند و تصوّر كند كه او در پيشگاه خداوند حاكم قهّار و سلطان عظيم ايستاده است و در اين هنگام خداوند او را مورد خطاب و بازخواست قرار داده و از جريان‌ها و اعمال گذشتۀ او پرسش و حساب مى‏خواهد، گويى كه او براى حضور در آن عرصات و مراسم دعوت شده است و در ميان آن درهم‏گيرى و فرورفتگى و گرفتاری‌ها بازخواست مى‏شود.

خداوند متعال مى‏فرمايد: «و اگر به اندازۀ دانه ارزنى باشد آن را در مقام حساب و بازخواست می‌آوریم و ما براى حساب و از جهت حساب كافى هستيم»؛ و يكى از ائمۀ دين(علیهم السلام) فرموده است: نفس‌هاى خودتان را حساب كنيد و پيوسته محاسبه داشته باشيد پيش از آن‌كه از شما بازخواست حساب كنند و اعمال خودتان را به ميزان حيا بسنجيد پيش از آن‌كه مورد سنجش و وزن قرار بگيريد؛

و ابوذر(رضوان الله علیه) فرموده است: ياد بهشت و توجه به آن‌که در حقيقت حالت بهشتى پيدا كردن است، مرتبه‏اى از مرگ باشد و هم‌چنين توجّه و ياد كردن دوزخ و با چشم قلب به دوزخ نگريستن و حالت دوزخى پيدا كردن نيز مرتبه‏اى از مرگ است؛ پس جاى عجب است كه انسان در ميان اين دو حالتِ مرگ، زندگى ظاهرى خود را ادامه داده و زنده است؛

و از حالات حضرت يحيى بن زكريا(علیهما السلام) روايت شده است كه پيوسته در امتداد شب‏ها پيرامون بهشت و دوزخ تفكّر مى‏كرد و تا صبح بيدار بوده و نمى‏خوابيد و سپس كه بامداد مى‏شد مى‏گفت: پروردگارا كجاست محل فرار كردن و كجاست جاى برقرار شدن و اقامت نمودن؟ خداوندا! جايى ندارم مگر به سوى تو.[2]

هشــدار كه هـر ذره حسـاب است در اين‌جــا

ديوان حسـاب است و كتــاب است در اين‌جـا

حشـرست و نشـورست و صراط است و قيامت‏

ميــزان و ثواب است و عقـاب است در اين‌جـا

فـردوس بـريـن اســت يـكــى را و يــكــى را

انكال و جهيم است‏  و عـذاب است در اين‌جـا

آن را كه حســاب‏ عمـلش لحظه ‏به ‏لحظه است

با دوست خطاب است و عتاب است در اين‌جا

آن را كــه گشـودسـت ز دل چشــم بصيــرت‏

بيند چه حســاب و چه كتـاب است در اين‌جـا

بيـــند همـــه پـاداش عمــــل تــازه‏بـه‏تــازه

با خـويش مر آن را كه حسـاب است در اين‌جا

با زاهــدش ار هسـت خـطابــى بـه قيــامت

با ماش هـم امـروز خـطاب اسـت در اين‌جـا[3]

ثمره توجّه به آیات عذاب

مسئلۀ مراقبه، محاسبه، مشارطه و معاقبه چهار دستور اخلاقی است که برای اهل سیر و سلوک ضرورت دارد؛ مخصوصاً مراقبه که از مراقبۀ عملی و لسانی شروع می‌شود تا مراقبۀ قلبی. برای این‌که امر مراقبه کاملاً به تکمیل برسد و مورد نظر و اهمیت سالک قرار بگیرد، سالک الی اللّه باید مقداری از عظمت عذاب الهی، عظمت محکمۀ عدل الهی در قیامت و عظمت ذات جلیل و جمیل خدا را در نظر بیاورد.

وقتی سالک راجع به آیات عذاب الهی در قیامت و هم‌چنین فرموده‌های اهل‌بیت(علیهم السلام) و داستان‌هایی که در مسائل معاد و منازل بعد از مرگ ذکر می‌شود، اشراف داشته باشد و این موارد را دائماً در نظر خودش بیاورد، قهراً زمینۀ مراقبه روزبه‌روز بیشتر خواهد شد.

عامل وحشت از قیامت

«قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):‏ لَوْ لَمْ يَكُنْ لِلْحِسَابِ مَهُولَةٌ إِلَّا حَيَاءُ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى»؛ امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: اگر برای محاسبه در پیشگاه خدا در روز عظیم محشر، هول و وحشتی برای بندگان خدا جز شرم و حیا برای ایستادن و بازخواست شدن نبود؛ این‌که به بندۀ خدا گفته شود روزی می‌آید که باید در محکمۀ عدل الهی بایستی و برای اعمالی که انجام دادی جواب‌گو باشی که البته خود خدا به توسّط انبیا حساب‌رسی می‌کند.

«وَ فَضِيحَةُ هَتْكِ السِّتْرِ عَلَى الْمَخْفِيَّاتِ»؛ هم‌چنین برای محاسبۀ روز محشر، هول و هراسی نبود مگر این‌که همۀ مخفیّات و پنهانی‌های انسان در آن روز آشکار می‌شود؛ چون قیامت روزی است که به تعبیر قرآن کریم {یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ}[4] است؛ روزی که سریر‌ه‌ها و پنهانی‌ها برملا و آشکار می‌شود و معلوم خواهد شد که انسان‌ها چه‌کاره بودند؛ بنابراین در قیامت «هَتْكِ السِّتْرِ» خواهد بود.

اگر خداوند در دنیا ستّارالعیوب است، ولی این ستر و پوشش را در روز قیامت برمی‌دارد و به بنده‌اش می‌گوید: من این‌همه تو را در دنیا مهلت دادم و ستاریت کردم، ولی این‌جا دیگر پایان کار است و روزی است که هر کسی به حال خودش مشغول است و باید جواب‌گوی اعمال خودش باشد. این دو امری که در فرمایش امام صادق(علیه السلام) آمده، برای انسان حالت مراقبه و محاسبۀ زیادی ایجاد می‌کند:

امر اوّل: حیا و شرمِ عرضه شدن بر خدایی که علّام‌الغیوب و حسابرس بندگانش است.

امر دوّم: ظاهر و آشکار شدن همۀ پنهانی‌ها در آن روز.

پس ما این دو امر خیلی مهم و هولناک را در پیش داریم که نمی‌گذارد در این دنیای چند روزه قرار و آرامشی داشته باشیم؛ چون باید همیشه به فکر آن‌چه از ما سر می‌زند باشیم و از همۀ حرکات و سکنات خود مراقبت کنیم.

امام صادق(علیه السلام) در ادامه، مطلب بالاتری را بیان می‌فرماید: «لَحَقٌّ لِلْمَرْءِ أَنْ لَا يَهْبِطَ مِنْ رُئوسِ الْجِبَالِ»؛ اگر سالک الی ‌اللّه و بندۀ اهل معرفت به چنین اموری پی ببرد و بداند که چنین مسائلی حق است و این حق به ثبات و عیان می‌رسد؛ یعنی خوف و خشیت الهی در دل قرار بگیرد که من روزی در مقابل خدا باید بایستم و جواب‌گو باشم و روزی همۀ مخفیّات و پنهانی‌هایی که در دنیا سرپوش می‌گذاشتم و امروز دیگر نمی‌توانم سرپوش بگذارم.

اگر سالک راه خدا این دو امر مهم را در نظر بگیرد،جا دارد به بالای کوهی برود که دور از مردم است و در آن‌جا مراقب کارهای خودش باشد. «وَ لَا يَأْوِيَ إِلَى عُمْرَانٍ»؛ و در آبادی و شهری زندگی نکند. البته حضرت نمی‌فرماید که این‌گونه باشیم، ولی می‌خواهد بفرماید که اگر واقعاً ترس و بازخواستِ روز قیامت در دل شما تمکین پیدا کند، باید حال درونی شما این‌گونه باشد؛ یعنی در حدی باشید که اگر خواستی، به سر کوه یا بیابان بروید و در میان مردم و آبادی نباشی تا مشغولت کنند.

«وَ لَا يَأْكُلَ وَ لَا يَشْرَبَ وَ لَا يَنَامَ إِلَّا عَنِ اضْطِرَارٍ مُتَّصِلٍ بِالتَّلَفِ»؛ ترس از چنین محاسبه‌ای باید شما را وادار کند به این‌که از خوردن، آشامیدن و خوابیدن خویشتن‌داری کنید، مگر به اندازۀ اضطرار که می‌فرمایند: «أکْلُهُمْ أکْلَ الْمَرْضَی»؛[5] مانند مریضی بخورد که رغبت و میلی به غذا و طعام ندارد.

اگر مثلاً به شما بگویند فردا اعدام می‌شوید یا زندان می‌روید یا فلان مصیبت بر سر شما می‌آید، آیا در آن شب میل به غذا یا خواب دارید؟ این‌همه حقایق دینی، آیات و روایات در مورد عذاب الهی داریم که نباید آن‌ها را دست‌کم بگیریم، بلکه باید در ما حرکت و جنبشی ایجاد کند؛ لذا امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: جا دارد که بالای کوهی برویم و از مردم، مسکن و آبادی دوری بگزینیم و به جاهای مخروبه‌ای برویم، جا دارد که آب و غذا نخوریم و نخوابیم، مگر این‌که خیلی مضطر شویم.

«إِلَّا عَنِ اضْطِرَارٍ مُتَّصِلٍ بِالتَّلَفِ»؛ یعنی آن‌چنان اضطرار شدیدی که اگر نخوریم، نیاشامیم و نخوابیم تلف می‌شویم. منظور از کلام امام صادق(علیه السلام) این است که حال شدید مراقبه در ما پیدا شود، چنان‌چه از کلمات بعدی حضرت هم به دست می‌آید.

نتیجه توجه قلبی به سختی‌های قیامت

«وَ مِثْلَ ذَلِكَ يَفْعَلُ مَنْ يَرَى الْقِيَامَةَ بِأَهْوَالِهَا وَ شَدَائِدِهَا قَائِمَةً فِي كُلِّ نَفَسٍ»؛ مطالبی که دربارۀ محاسبه، مراقبه، خوف و خشیت الهی گفتیم برای چه کسانی است؟ امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: مثل چنین کارهایی را افرادی انجام می‌دهند که هول و شدّت‌های عذاب قیامت را در خودشان احساس کنند و خدا را حاضر و ناظر ببینند. «فِی كُلِّ نَفَسٍ»؛ یعنی در هر نفَسی چنین حالت مراقبه و حضوری در خودشان داشته باشند.

«وَ يُعَايِنُ بِالْقَلْبِ بِالْوُقُوفِ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ»؛ و با قلبش معاینه و رؤیت کند که من الآن در مقابل خدای جبّار شدید العقاب ایستاده‌ام و همین الآن می‌خواهد مرا محاسبه کند. چنین حضوری در دل لازم دارد.

از همین جمله استفاده می‌شود که این مسئله در دنیا باید برای سالک به وجود بیاید؛ یعنی سالک الی اللّه خودش را در این دنیا در مقابل خدا ببیند و معاینۀ قلبی را باید در این‌جا تحصیل کند، هرچند در قیامت هم از او حساب می‌گیرند، ولی این‌جا باید چنین حال مراقبه‌ای داشته باشد که اگر آن‌جا هم رفت، محاسبه‌اش آسان شود و الّا اگر در دنیا به غفلت بگذراند و به تسویف مبتلا شود و کار امروزش را به فردا موکول کند، کار پیش نمی‌رود و رشدی نخواهد کرد.

«حِينَئِذٍ يَأْخُذُ نَفْسَهُ بِالْمُحَاسَبَةِ»؛ امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: اگر بندۀ سالک حواسش را جمع کند و چنین مراقبات قلبی در او پیدا شود، آن‌وقت همیشه مشغول مراقبه و محاسبه خواهد بود.

«كَأَنَّهُ إِلَى عَرَصَاتِهَا مَدْعُوٌّ»؛ حال چنین سالکی همیشه به این‌گونه است که گویا خودش را در عرصۀ قیامت مشاهده می‌کند و ملائکۀ عذاب را می‌بیند که او را می‌کِشند و می‌برند. سالک الی اللّه این حالت را با تکرار و تلقین در خودش ایجاد می‌کند. «وَ فِي غَمَرَاتِهَا مَسْئُولٌ»؛ و خودش را به‌گونه‌ای قرار می‌دهد که من مسئول اعمال و افعال خودم هستم و در قیامت باید جواب‌گو باشم.

«قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبِينَ}‏[6]»؛ آیات متعدّدی در قرآن داریم که در روز قیامت خداوند متعال حساب‌گر اعمال بندگانش است. یکی از آن آیات، همین آیه است که نشان می‌دهد خداوند چه قدر به افعال و اعمال بندگانش علم و آگاهی دارد. می‌فرماید: اگر شما به اندازۀ دانه‌خردلی عملی را در دنیا انجام دهید، چه عمل شرّ باشد چه خیر، چه گناه باشد چه عبادت، همه را در روز قیامت پای حساب می‌آوریم.

{أَتَيْنا بِها}؛ یعنی اعمال را می‌آوریم. این فکر را نکن که ما از تو غافلیم، همۀ اعمال و رفتارها ضبط و روزی برملا می‌شود. {وَ كَفى‏ بِنا حاسِبِينَ}؛ ای بندۀ ما! بدان که ما حسابرس قوی هستیم. کفایت می‌کند که ما حسابرس شماها باشیم؛ یعنی خدای عظیم با آن جلالت می‌فرماید: من می‌خواهم به حساب شما برسم.

آیا چیزی از علم خدا پنهان می‌شود؟! ممکن است بندگان خدا از بعضی چیزها سر درنیاورند، غافل شوند و نتوانند آمار این‌همه افعال و اعمال را حفظ کنند، ولی آیا خدا هم نمی‌تواند آمار نَفَس‌ها و اعمال ما را ببیند که ما کجا رفتیم؟ برای چه نفس زدیم؟ کجا نگاه کردیم؟ به چه چیزی گوش دادیم؟

خدایی که ما و همۀ مخلوقات را آفریده، آیا امکان دارد که نتواند به حسابِ اعمال و رفتارها برسد؟! خودش می‌فرماید: {وَ كَفى‏ بِنا حاسِبِينَ}؛ ما برای حساب کافی هستیم. ما اعمال شما را حسابرسی می‌کنیم، پس شما باید حواستان را خیلی جمع کنید که کجا خواهید رفت و حسابرس کیست؟

دستورالعمل محاسبۀ نفس

«وَ قَالَ بَعْضُ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام): حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»؛ یکی از امامان و پیشوایان دین ما فرموده‌: قبل از این‌که محاسبه شوید به حساب خود برسید. «وَ زِنُوا أَعْمَالَكُمْ بِمِيزَانِ الْحَيَاءِ قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا»؛ و اعمال خودتان را به ميزان حيا بسنجيد پيش از آن‌كه مورد سنجش و وزن قرار بگيريد.

بنشینید با خودتان فکر کنید و اعمالتان را بسنجید، ببینید چه‌کاره هستید؟ برای خودتان جدول مراقبه درست کنید. با چه چیزی اعمال خود را بسنجیم؟ می‌فرماید: با سنجش حیا و شرم؛ ببین در این مدّت چقدر از خدا شرم داشتی و چه قدر به دستورات خدا از واجبات و محرّمات عمل کردی؟ لازمۀ این کار، حیاست. اگر بی‌حیایی کنید می‌توانید هر کاری انجام دهید؛ چون وقتی آدم بی‌حیا و بی‌شرم باشد، جرئت پیدا می‌کند و به‌راحتی مرتکب معصیت می‌شود.

یاد بهشت و دوزخ در بیان ابوذر غفاری(رضوان الله علیه)

«وَ قَالَ أَبُوذَرٍّ(رضوان الله علیه): ذِكْرُ الْجَنَّةِ مَوْتٌ وَ ذِكْرُ النَّارِ مَوْتٌ فَوَا عَجَبَا لِنَفْسٍ تَحْيَا بَيْنَ مَوْتَيْنِ»؛ ابوذر غفاری(رضوان الله علیه) از صحابۀ نزدیک رسول‌اللّه(صلی الله علیه و آله و سلم) است که امام صادق(علیه السلام) حدیثی را از ایشان ذکر می‌کنند. این خیلی مهم است که امام معصوم(علیه السلام) قول یکی از صحابۀ پیامبر را ذکر می‌کند.

جناب ابوذر(رضوان الله علیه) راجع به مراقبه و محاسبه می‌فرماید: ‌ای بشر! یاد کردن بهشت و جهنّم سبب مردن شماست، آن‌وقت شما بین این دو مردن چگونه در این دنیا زنده‌اید؟ ایشان می‌خواهند این مطلب را بفرمایند که اگر کسی در این دنیا با خودش کار کرده؛

یعنی مراقبۀ کامل داشته و به معاد، قیامت، حساب، بهشت، جهنم و منازل بعد از مرگ ایمان و یقین کامل پیدا کرده، وقتی بهشت و مراتب آن را یاد می‌کند، دلش پرواز می‌کند و می‌گوید: کی از این دنیا خلاص می‌شویم؟ حالت فنا و موت به او دست می‌دهد، چنان‌چه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبۀ متقین حال اهل تقوا را بیان می‌کند؛ آن‌جایی که می‌فرماید: پرهیزگاران وقتی نماز شب می‌خوانند، آیاتی را از قرآن انتخاب می‌کنند که دربارۀ بهشت و جهنم است.

وقتی به آیات رضوان، رحمت و محبّت الهی می‌رسند، دلشان پر می‌زند و می‌گویند: از این قفس تنگ جدا شویم و پرواز کنیم. وقتی هم به آیات جهنم می‌رسند آن‌قدر با خودشان کار می‌کنند و این آیات را با حزن، گریه و ناله می‌خوانند که می‌خواهند بمیرند.[7] چنین حالی برای اهل تقوا رخ می‌دهد که ممکن است نمیرد، هرچند بعضی‌ها می‌میرند؛ مثل همّام که وقتی خطبۀ متقین را شنید، غشّ کرد و از دنیا رفت. البته بعضی‌ها هرچند در این دنیا نمی‌میرند و مرگ قهری را ندارند، ولی در اثر خودسازی باطنی، موت اختیاری پیدا می‌کنند.

«فَوَا عَجَبَا لِنَفْسٍ تَحْيَا بَيْنَ مَوْتَيْنِ»؛ ابوذر(رضوان الله علیه) می‌فرماید: تعجّب از این است که آدم شرور چگونه میان دو تا مردن زنده مانده است؟! ازیک‌طرف می‌داند بهشت و جهنّمی هست و از طرفی برای بهشت و جهنم حالت موت و فنا لازم است؛ بنابراین شخصی که شرور، اهل دنیا و تبعیت از نفس امّاره است، اگر با نفس خودش کار کند که نمی‌کند، دیگر نباید در این دنیا زنده باشد؛

چون دو عامل بزرگِ مرگ، او را گرفته است، پس چگونه می‌خواهد زنده باشد؟ تفسیر دیگری که می‌شود برای کلام ابوذر(رضوان الله علیه) بیان کرد این است: انسانی که بین دو مرگ قرار دارد، چگونه به خودش اجازه می‌دهد که غفلت کند و آن را به خودش راه دهد؟ اگر واقعاً به بهشت و جهنم ایمان دارد، چگونه می‌تواند زندگی غافلانه‌ای داشته باشد؟!

احوال شبانۀ حضرت یحیی(علیه السلام)

«وَ رُوِيَ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا(علیهما السلام)»؛ امام صادق(علیه السلام) داستانی را از حضرت یحیی بن زکریا(علیهما السلام) بیان می‌کنند که «أَنَّهُ كَانَ يُفَكِّرُ فِي طُولِ اللَّيْلِ فِي أَمْرِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ»؛ برنامۀ حضرت یحیی(علیه السلام) به این صورت بود که در طول شب دربارۀ مسائل بهشت و جهنم دائماً فکر می‌کرد.

«فَيَسْهَرُ لَيْلَتَهُ وَ لَا يَأْخُذُهُ النَّوْمُ»؛ تمام شب بیدار بود و اصلاً خوابش نمی‌گرفت. «ثُمَّ يَقُولُ عِنْدَ الصَّبَاحِ»؛ وقتی صبح می‌شد با خودش این جمله را می‌گفت: «اللَّهُمَّ أَيْنَ الْمَفَرُّ وَ أَيْنَ الْمُسْتَقَرُّ اللَّهُمَّ لَا مَفَرَّ إِلَّا إِلَيْك‏»؛ خدایا! به کجا فرار کنم و به چه کسی پناه ببرم؟! خدایا! فرار کردن از تو امکان ندارد، مگر این‌که به سوی تو فرار کنم؛

از تو به تو پناه می‌برم. در دعای کمیل هم می‌خوانیم: «وَ لَا يُمْكِنُ‏ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ‏»[8]؛ خدایا! مهرب و مفرّی از حکومت، نظارت و حساب‌گری تو نخواهد بود.

 

قیامت تنها یک وعید آینده نیست؛ تجلی همیشگی عدالت الهی است که در هر لحظه بر زندگی مؤمن سایه می افکند. آنچه از روایات امام صادق(ع) تا تأملات یحیی بن زکریا(ع) می آموزیم، این است که حیات واقعی، در گروِ بیداری دل از خواب غفلت و نهادن هر قدم با ترازوی «حیا» و «محاسبه» است.

اگر انسان، عرصه ی قیامت را پیش چشم خود ببیند و خطاب «کفى بنا حاسبین» را بشنود، نه به کوهها پناه می برد، نه از خورد و خواب می گریزد؛ بلکه در همین دنیا، قاضیِ نفس خویش می شود و زندگی را به تمرینی برای ایستادن در محضر خدا تبدیل میکند. این است راز زندگیِ میان دو مرگ: مرگِ غرق در لذات دنیا و مرگِ اسیر عذاب آخرت. تنها با نگاهداشت این آگاهی است که می توان در مسیر «لا مفرَّ إلا إلیک» گام نهاد و از هر ذره ی وجود، قرابتی با فردوس برین ساخت.

 

 

برگرفته از کتاب عرفان اهل بیتی شرح عرفانی کتاب مصباح الشریعة

تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی

 

علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:

کتاب عرفان اهل بیتی

 

 

 

[1]. انبیا (21)، آیۀ 47.

[2]. مصباح الشريعة، ترجمۀ مصطفوى، ص 376 – 379.

[3]. دیوان فیض کاشانی، ج 1، ص 495.

[4]. در آن روز كه اسرار نهان (انسان) آشكار می‌شود. طارق (86)، آیۀ 9.

[5]. ابونصر السراج طوسی، اللمع فى التصوف، ص 184؛ ابوطالب مکّی، قوت القلوب فى معاملة المحبوب، ج 2، ص 75؛ شهاب‌الدین سهروردی، عوارف المعارف، ج 2، ص 399.

[6]. و اگر به مقدار سنگينى يک دانه خردل (كار نيک و بدى) باشد، ما آن را حاضر مى‏كنيم و كافى است كه ما حساب‏كننده باشيم‏. انبیا (21)، آیۀ 47.

[7]. «أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِم»‏؛

به هنگام شب براى عبادت برپايند، در حالى كه اجزاى قرآن را شمرده و سنجيده تلاوت كنند، خود را به آيات قرآن اندوهگين ساخته و داروى دردشان را از آن برگيرند. و چون به آيه‏اى بشارت دهنده بگذرند، به مورد بشارت طمع كنند و روحشان از روى شوق به آن خيره گردد و گمان برند كه مورد بشارت در برابر آن‌هاست.

و چون به آيه‏اى بگذرند كه در آن بيم داده شده، گوش دل به آن دهند و گمان برند شيون و فرياد عذاب بيخ گوش آنان است. شريف رضي، نهج البلاغة، ص 304؛ نهج البلاغه، ترجمۀ انصاريان، ص 201 – 202.

[8]. شیخ طوسى، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 845.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو محصولات