همانطور که در کتاب روح مجرد آمده، معمولاً در سفرهایی که علّامه طهرانی(رحمةالله) از ایران به کربلا میرفت، یک یا دو ماه منزل آقا بود و آنچه که از ایشان کسب میکرد در ورقهایی مینوشت تا وقتی به ایران آمد آنها را در دفتر خاصی وارد کند. فهرست مطالب روح مجرّد هم بر اساس همین سفرها و اتّفاقهایی که در این سفرها رخداده است، تنظیمشده است که جمعاً ایشان نُه سفر به عتبات عالیات داشت.
در این اسفار گاهی استاد دستور های خاصی را به علّامه میداد. این دستورات سلوکی در درجه اول برای شخصِ خودِ سیّد محمدحسین بوده است.
استاد خیلی کم اربعین میداد، البته راجع به زیارت عاشورا میگویند یک اربعین؛ اما معمولاً میگویند شما بروید؛ مثلاً سه هزار مرتبه «لاهو إلّاهو» را بگویید اما نمیگویند یک اربعین، شاگرد این ذکر را میگرفت و میرفت و بعد از مدتی که میآمد و مجدداً درخواست ذکر میکرد، استاد اگر صلاح میدانست، ذکر را تغییر میداد.
اینطور هم نبود که فقط دستور ذکری بدهد دستورات، مختلف بود؛ اعم از اذکار، اعمال عبادی و سلوکی، نفی خواطر، تفکّر و غیره. دستورات عملی که استاد به علامه سید محمدحسین طهرانی(رحمةالله) داده بود عبارتاند از:
دستور اول: نماز شب با غسل و لباس احرام
در سفر اولی که علّامه(رحمةالله) از ایران به عراق میرود حضرت استاد دستورهای ابتدایی را به ایشان میگوید. اولین دستور این بود که نماز شب را با غسل و با لباس احرام بجا بیاور علّامه(رحمةالله) با حداد(رحمةالله) حجّشان را بهجا آوردند و لباس احرام داشتند) و از این به بعد بر تربت نرم سجده کن.
چقدر خوب است سالک اینجور نماز شب بخواند. وقتی نصف شب بلند میشوید نماز شب بخوانید، تمام لباسهای شخصی خود را کنار بگذارید؛ مثل حاجی که مسجدالحرام رفته و طواف میکند، این دو تا حوله احرام را یکی را لُنگش کنید و به کمر ببندید و یکی را هم روی شانه بیندازید و به نماز شب بایستید.[1]
استاد فرمود: شب که بلند میشوی اول غسل کن، لباس احرام هم با خودت ببر تا با لباس احرام بیرون بیایی و روی سجاده بایست و نماز شب بخوان. برای سجده هم فرمود مُهر نگذار بلکه سجده روی خاک نرم باشد؛ اگر خاک کربلا باشد خیلی بهتر است؛ مثلاً مهرهای شکسته را خرد کنید و روی سجاده بهجای مهر بریزید برای اینکه چشمانتان به خاک کربلا بیفتد و به یاد قبر باشید و با خودتان بگویید که دارم داخل خاک میشوم.
سجده به معنای خاکی شدن است، وقتی سجدۀ اول را رفتی؛ یعنی مُردی، تصوّر کن رفتی داخل قبر، بعد که سرت را بلند میکنی؛ یعنی زنده شدی. این است معنای سرّ دو سجده در نماز که به همین مضمون در احادیث واردشده است.[2] خداوند متعال میفرماید: «مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى؛[3] ما شما را هم از این خاک آفریدیم و هم به این خاک بازمیگردانیم و هم بار دیگر (روز قیامت) از این خاک بیرون میآوریم.»
حضرت علی(علیه السلام) صبح روزی که شمشیر ابن ملجم ملعون فرقشان را شکافت؛ مشتی از خاک محرابِ مسجد کوفه برداشت و روی فرق شکافتهشده ریخت و همین آیۀ قرآن را تلاوت فرمود این یک موعظه بزرگی برای ما شیعیان و پیروان آن حضرت است.
دستور دوم: ذکر «لاهو الّاهو» و ذکر یونسیه در سجده
در هر شبانهروزی در یک مکان خلوت بنشین و سه هزار مرتبه ذکر مبارک «لاهو الّاهو» را بگو و ذکر یونسیّه را نیز در سجده حداقل چهارصد مرتبه بگو. علّامه(رحمةالله) در سفرهای بعدی که خدمت استاد میروند، چهارصد را برای ایشان به هزار تغییر میدهد.
دستور سوم: خواندن زیارت عاشورا
خواندن زیارت عاشورا که ما هم یک اربعین به شاگردان خود هر سال در ماه محرم میدهیم.
دستور چهارم: کاهش مطالعه و معاشرت
دستور کمترکردن مطالعه، مراوده و معاشرت. استاد به علّامه(رحمةالله) میگوید: «از این به بعد، مطالعه کتابهای مختلف، مراوده و معاشرتتان با مردم، با فامیل و غیره را کم کنید تا چیزی گیرتان بیاید.» ایشان یک عالم بود. ما که خانه ایشان در کربلا میرفتیم میدیدیم که کتابهای متعدد داشت.
ایرادی که بعضی از رفقا به علّامه طهرانی(رحمةالله) در اوایل سلوکشان میگرفتند این بود که ایشان بیشتر جنبۀ علمی دارد و ما عینی میخواهیم نه علمی. استاد به ایشان فرمود: بیداری شب را هم باید داشته باشید ولی نگفتند چند ساعت. از استاد کُل ملا حسینقلی همدانی(رحمةالله) نقلشده است که در زمستانها سه ساعت و در غیر زمستان یک ساعت و نیم به اذان صبح بیدار میشد.[4]
ما هم تأکید داریم که هر چه وقت بیشتری برای بیداری شب بگذارید بهتر است. اگر این بیداری را که در اول شب دارید آخر شب بیندازید بهتر است. اگر از اول شب تا یک یا دو نیمهشب بیدارید این هم جزء بیداری شب است؛ ولی بهتر ثلث آخر شب است.
دستور پنجم: نفی خواطر و توجه به توحید
دستور نفی خواطر به قدر امکان؛ خصوصاً در اوقات نماز بهطوریکه ابداً خاطرهای خطور نکند و توجه کامل به حقیقت توحید که در نفس است در بیداری شب و توجه به آن جنگی که در نفس است و در جای دیگر نیست.
در اینجا سؤال اول این است که آیا این دستور جنبۀ ذکری و لسانی دارد یا جنبۀ عملی؟ جواب این است که جنبۀ عملی دارد. و سؤال دوم اینکه جسمی است یا قلبی؟ پاسخ این است که عملی قلبی است و در بعضی جاها هم جسمی است. در اینجا باید در خودتان فرو بروید تا بتوانید نفی خواطر کنید.
آخر شب به این دلیل خوب است که با یک آرامش و صفا و معنویتی از خواب بلند میشوید و نورانیت دارید. اگر بتوانید این آرامشِ آخر شب را در اول شب هم داشته باشید خیلی خوب است؛ یعنی اینکه وقتی شب شد درب خانه را ببندید و رفت و آمدتان را کم کنید و وقتی نماز مغرب و عشا را خواندید زود بخوابید.
عزیزان من! ساعاتتان باید طبق نظم باشد که از این ساعات بیداری بتوانید معنویتتان را به دست بیاورید؛ نه اینکه وقت خودتان را از این فیلم به آن فیلم و از این کانال به آن کانال هدر بدهید و شلوغش کنید. افراد در مورد تنظیم زمان خواب فرق میکنند.
اگر شما روی خانه، خانواده و تلویزیون تسلّط دارید و همه دست شماست و اهل و عیال همراه شما هستند شما باید کنترل کنید و این برنامه را اِعمال نمایید؛ یعنی بگویید: «من ساعت ده باید بخوابم و چراغ و تلویزیون در این ساعت خاموش شود.»؛
اما اگر این تسلّط را ندارید و آنها همراهی نمیکنند باید جوری برنامهریزی کنید تا بتوانید یک یا دو ساعت آخر شب را برخیزید که تأثیرش خیلی بیشتر از اول شب است و اگر اصلا نمیشود؛ باید از همین اوایل شب بهگونهای استفاده معنوی کنید که حال وهوای آخرشب را داشته باشد.
نفی خواطر یکی از اعمالی است که در این بیداری شب باید انجام دهید. کسانی که سالها در سلوک کار کردند و زحمت کشیدند و خیلی قوی هستند با اراده خودشان نفی خواطر میکنند؛ یعنی دیگر نیازی نیست که برای نفی خواطر چله بگیرند و اذکار مختلفی بگویند.
کسی که هشت یا ده سال در این راه است، تا مینشیند باید بتواند نفی خواطر کند و خاطرهها و چیزهایی که در ذهنش هست را پاک کند و از بین ببرد؛ مثل کسی که یک شیشه کثیف را برمیدارد و پاک میکند.قِلق نفی خواطر دست خود سالک است؛ مثل رانندگی.
اگر مقداری گرد و غبار بر وجودتان آمده؛ باید اینها را رفع کنید. بعضیها هستند که ساعت به ساعت قلب و ذهن خود را تصفیه میکنند و نمیگذارند تا همه این حجابها جمع شود؛ یعنی تا یک کدورت و یا یک خاطرۀ بدی یا خاطرههای دیگری میآید؛ همانجا زود برمیگردند و با استغفاری و یا با چیزی که خودشان بهتر میدانند پاک و تمیزش میکنند و نمیگذارند چیزی باقی بماند؛
بنابراین نفی خواطر خیلی مهم است؛ خصوصاً در نمازهای یومیّه؛ یعنی قبل نماز صبح مقداری بنشینید و کمی نفی خواطر کنید و بعد نماز بخوانید؛ چون شما میخواهید به ملاقات خدا بروید و باید این دل، پاک و خالی شود که وقتی وارد نماز شدی از نماز و رکوع و سجود آن لذّت ببری. قبل نماز ظهر، قبل نماز عصر، قبل مغرب، قبل عشاء باید نفی خواطر انجام شود.
بعضیها نفی خواطر را یک ساعت، دو ساعت، بعضیها نیمساعت و حتی برخی پنجدقیقهای هم میتوانند انجام دهند. کسی که کارکرده میتواند همین کاری که بعضیها در یک ساعت انجام میدهند پنجدقیقهای انجام دهد. وقتی شما تمرین کنید و مدتها توی این راه باشید و با خودتان کار کنید، باید بتوانید کاری که دیگران در چند ساعت انجام میدهند در پنج دقیقه انجام دهید.
ایشان میفرماید باید نفی خواطر طوری باشد که ابداً خاطرهای خطور نکند؛ یعنی اینقدر با خودت کارکنی که از خاطرههایی که منشأ بیرونی دارند در همان دلت جلوگیری کنی. باید مهارتی داشته باشی که این دلت دست خودت باشد.
سیدبحرالعلوم(رحمةالله) میفرماید: «وقتی سالک قوی شد دل انسان تحت اذن، اراده و اختیار خودش میشود که چه چیزی وارد این خانه دل شود و چه چیزی وارد نشود؛ یعنی ورود و خروج درب خانه دل، به دست خود سالک خواهد بود؛ چون مراقب دلش و مراقب نتیجه است و باید همین هم باشد. وقتیکه شما سالها شب و روز این دل را مراقبت کردید و مراقبه درونی داشتید، آخرش به اختیار شما درمیآید.
دستور ششم: خواندن سورههای طویل در نماز
در نمازها سورههای نسبتاً طویل؛ مانند: یس، حدید، حج و جمعه خوانده شود. میفرماید: اینکه انسان فقط یک{قُل هُوَاللّهُ أحَد} یا {إنَّا أنزَلنَا} را بخواند این کار مردم عادی است، مردم عادی معمولاً فقط این دو سوره را میخوانند. سالک نباید به این دو یا سه سوره اکتفا کند بلکه باید سورههای بزرگ قرآن را در نمازش بخواند.
منظورمان سورههای بزرگی؛ مثل سوره «بقره» و «انعام» نیست؛ بلکه در حد سوره «یس»، یا «حدید» یا همان مسبّحاتی که قبل از خواب میخوانید. سوره «یس» باید حفظ شود. این سوره خیلی مهم است؛ چون قلب قرآن است. وقتیکه حفظ باشید همیشه میتوانید بخوانید حتی در ماشین. بنده هم گاهی اوقات در ماشین میخوانم. وقتی یکچیز را زیاد بخوانید هم روان میشود و هم حفظ میشوید.
بنده در نمازها و نافلههای خودم این سورهها را میخوانم؛ بنابراین سالک باید به این سورهها توجه کند مخصوصاً این چندتایی که نامبرده شد؛ «یس، حدید، حج، جمعه»؛ این چهار سوره را تأکیدداریم حتماً حفظ کنید.
دستور هفتم: ختم سوره «واقعه» به روش خاص
آخرین دستور در سفر اول، دستور ختم سوره «واقعه» است، بهاینترتیب که در ماههای قمری هر ماهی که اول ماه روز دوشنبه باشد، باید این ختم را به این صورت شروع کند که در روز اول از اول ماه قمری که دوشنبه است، یکمرتبه سوره «واقعه» را بخواند، در روز دوم از همان ماه قمری که سهشنبه است دو بار بخواند و به همین طریق بالا رود تا روز چهاردهم.
در روز چهاردهم باید سوره «واقعه» را چهارده مرتبه بخواند و انتهای این ختم همان روز چهاردهم است. بعضی از ختمها 6روزه است، بعضی40 روزه، بعضی 20روزه، 21 روزه و 70 روزه هم داریم.
در این ختم، چهارده را به نیت چهارده معصوم(علیهم السلام) فرمود. البته این نظر ایشان است شاید این مطلب به ایشان الهام شده باشد که این را میفرماید؛ اما در روایت نیامده که عدد چهارده به خاطر چهارده معصوم(علیهم السلام) است. عارف منتظر نمینشیند که حتماً مطلبی را در کتابی ببیند و بگوید. او در آن حالت و الهامات معنوی که دارد، الهامهایی به او میشود که باید در فلان مسئله این کار را بکنید و این دستور را بدهید.
بنده در بعضی از اوقات که میخواهم ذکری به رفقا بدهم همانجا که به بنده میگویند: اربعین ما را بدهید، گاهی اوقات همانجا چیزی به من القاء میشود که این ذکر را بده، من هم همان ذکر را میدهم و اینطور نیست که بروم کتاب ببینم و مطالعه کنم بعد ذکر بدهم. شاید قبلاً کتاب میدیدم و از این کارها میکردم اما حالا اینجوری است. استاد هم همینطور الهامات و القائات داشت.[5]
دستورات سلوکی سید هاشم حداد(ره) به علامه طهرانی(ره)، نه تنها راهنمایی برای سالکان، بلکه نشاندهنده عمق و ظرافت تعالیم عرفانی ایشان است. این دستورات به ما میآموزد که سلوک عملی، نیازمند نظم، تمرکز و تلاش مستمر است.
سالک باید با پشتکار و اراده قوی، مراحل سلوک را طی کند و تحت هدایت مرشدی کامل، به سوی قلههای معرفت حرکت نماید. باشد که با الگوگیری از این دستورات، راه سلوک را با موفقیت بپیماییم و به قرب الهی نائل شویم.
برگرفته از کتاب حداد در آیینه حداد
تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی
علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:
[1]. بنده (حاج محمدصالح کمیلی) وصیت کردم که لباس احرامم را کفنم کنند. لباس احرام را باید نگه داشت و حفظ کرد؛ نه اینکه بگویید ما دیگر مکه رفتیم و نیازی به آن نداریم و آن را حوله حمامش کنیم؛ نه!
لباس احرام، لباس مقدّسی است شما خانه خدا رفتید و در آن اعمال مقدّسی انجام دادهاید؛ بنابراین خیلی با ارزش است و باید حفظش کنید. اگر کفن هم داشته باشید اشکالی ندارد. وصیت کنید این را هم روی کفن؛ مثل بُرد یمانی ببندند. حتی گفتهشده میت را هفت کفن کنند مشکلی ندارد.
[2]. «سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَنْ مَعْنَى السُّجُودِ فَقَالَ: «مَعْنَاهُ مِنْهَا خَلَقْتَنِی یَعْنِی مِنَ التُّرَابِ وَ رَفْعُ رَأْسِکَ مِنَ السُّجُودِ مَعْنَاهُ مِنْهَا أَخْرَجْتَنِی وَ السَّجْدَهُ الثَّانِیَهُ وَ إِلَیْهَا تُعِیدُنِی وَ رَفْعُ رَأْسِکَ مِنَ السَّجْدَهِ الثَّانِیَهِ وَ مِنْهَا تُخْرِجُنِی تَارَهً أُخْرَى؛
از امیرالمؤمنین امام على(علیه السلام) از فلسفه سجده اول سؤال شد، حضرت فرمود: سجده اول به این معنا است که خدایا اصل ما از خاک است؛ و معناى سر برداشتن از سجده این است که خدایا ما را از خاک خارج کردى؛ و معناى سجده دوم، این است که خدایا دوباره ما را به خاک برمیگردانی؛ و سر برداشتن از سجده دوم به معناى این است که خدایا یکبار دیگر در قیامت از خاک بیرونمان خواهى آورد». علل الشرایع، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۲؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۱۳۹.
[3]. سوره طه، آیه 55.
[4]. حسن ثقفی، پا به پای آفتاب، ج 1،ص 216.
[5]. طهرانی، مطلع انوار، ج2، ص151.