برای اینکه نفس از اسارت خود آزاد شود لازم هست که این سه امر را رعایت کند:
اول: شوائب طبیعت؛ آلودگیها و رذائل خُلقی و اخلاقی که در عالم طبیعت است. انسانی که هنوز از عالم طبیعت بیرون نیامده، مبتلا به این آلودگیهاست.
دوم: وساوس عادتشده، وسوسهها و آثار منفی که از عادت کردن به اموری که رذیله نفسانی و از امور قبیحه است و شایستۀ سالک نیست.
سوم: نوامیس عامه؛ یعنی رسوم عامه مردم؛ برای نمونه در اجتماع رسم شده کارهایی را انجام میدهند، یا میگویند: «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!»؛[1] این رسوم مثل ناموس شده، ناموس انسان، اهل و عیالند که به انسان تعلق دارند و باید انسان از ناموس دفاع کند. رسوم عرفی و عادتهایی که در بین مردم ظاهر شده چه بسا بعضی از آنها خرافه و بدعت باشد.
اگر سالک خود را از این عوالم بیرون نیاورد مبتلا به عادتهای مبتدَع میشود؛ لذا میگوید: شوائب طبیعت، وساوس عادت و نوامیس عامه مانع میشوند از اینکه سالک بتواند در راه سیر و سلوک به آن قله از محبت و معرفت الهی برسد. بعض از حکما این سه را رؤسای شیاطین نامیدهاند.
باید اهل سیر و سلوک زحمت بکشند و با تخلیه و تزکیه خود را از چنین اموری بیرون بیاورند. برای سالک خیلی زشت است که حتی مقدار کمی از آنها در وجودش باشد. هر عملی که از انسان صادر میشود اگر آدم درست تأمل کند میبیند منشأ گرفتاری همین سه صفت است و باید انسان به هر وسیلهای که شده این اوصاف سهگانه را از خودش دور کند.
ما در نفسمان چهار قوه داریم: قوه متخیّله، عاقله، شهویّه و غضبیّه. هر چهار قوه افراط و تفریط دارند. علمای اخلاق گفتهاند برای اینکه از این چهار قوه آسیبی به انسان نرسد باید آنها را معتدل کرد. کمرَوی یا زیادهروی به سالک ضرر میرساند.
آلودگیهایی که از عالم ماده و طبیعت در نَفس انسان سرایت کرده عبارتند از: قوه شهویه و غضبیه است. از نیروی شهوت آثار منفی و زشتی از قبیل حبّ مال پیدا میشود. در اثر شهوت زیاد انسان دوست دارد که مال و ثروت دنیا را پیدا کند. شهوتی که ایشان تعبیر میکند فقط شهوت جنسی نیست، شهوت کلامی هم هست. بعضی اشتها دارند که زیاد حرف بزنند.
مقتضای شهوت گاهی این میشود که زیاد پول جمع میکند، جمعآوری اموال از شهوت بر مال ناشی میشود. محبت به جاه و مقام پیدا کردن از آثار شهوتی است که در نفس پیدا شده است.
آثار دیگری که از شهوت یا غضب ایجاد میشود و مربوط به مفاسد و آلودگیهای عالم طبیعت است؛ چون نفس او تعدیل نشده؛ لذا اینگونه آثار منفی به وجود میآید. ایشان اشاره به غضب و آثار آن نکردهاند. اگر کسی بخواهد تفصیل مطالب اخلاق را پیدا کند باید به کتاب معراج السعاده علامه نراقی(رحمة الله علیه) مراجعه کند.
گاهی خشم، انسان را میگیرد؛ مادر برای اینکه نفس خود را تشفّی دهد، به قصد انتقام، فرزندش را زیاد کتک میزند. اگر از راه تشویق، فردی را تربیت کنیم بهتر است تا اینکه دست به تنبیه بدنی بزنیم.
بعد ایشان آیهای از قرآن را در تناسب با موضوع اجتناب از شوائب طبیعت بیان میفرماید: (تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لافَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ)؛[2] (آری) این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار میدهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است!
خداوند میفرماید: ما خانه آخرت را برای کسانی قرار دادهایم که در زمین برتری جویی و فسادگری نمیخواهند. برتری جویی و مفاسد اخلاقی برخواسته از غور در طبیعت است، اگر انسان خودش را از عالم طبیعت خلاص کند حب مال و مقام و مفسده ایجاد کردن در جامعه از او زدوده میشود.
حبّ مال و جاه و قرب كبريا
نيست باهم اى پليد بىحيا[3]
زینت شیاطین بر کارهای مردم
سالک باید از وساوس عرفی و عادتی که در میان مردم مرسوم هست خود را نجات دهد. نفسی که تهذیب نشده تسویلات و تزئینات دارد. خداوند میفرماید: (وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلي عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْکُمْ إِنِّي أَري ما لاتَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَديدُ الْعِقابِ)؛[4]
و (به یاد آور) هنگامی را که شیطان، اعمال آنها [مشرکان] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمی گردد! و من همسایه (و پناه دهنده) شما هستم!» اما هنگامی که دو گروه (کافران و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان) در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم! من چیزی می بینم که شما نمی بینید من از خدا می ترسم، خداوند شدید العقاب است!
شیاطین کارهای زشت را به شکل خوبی تزئین و آرایش میدهند تا مردم مرتکب آنها شوند. طبیعت نَفس اماره این است که کار زشت را به صورت کار خوب نشان میدهد. سالک باید خیلی هوشیار و زیرک باشد و محکوم خواستههای نفس خود قرار نگیرد.
وسوسههای نفسانی و شیطانی لازمهاش چه امری بوده که انسان گرفتار مفاسد میشود؟ اخلاق رذیله و ملکههای مذموم که از قبل در نفس جا گرفته و سالک آنها را پاک نکرده است باعث گرفتاری میشوند؛ لذا اگر نفس، خود را از آلودگیها پاک نکند این ملکات در او میماند.
برای این موضوع فیض(رحمة الله علیه) از قرآن کریم شاهد میآورد( :قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً)؛[5]این آیات شریفه برای اهل معنا و آنهایی که درصدد اصلاح نفس هستند تکان دهنده است.
آنچه از مضمون آیات بهدست میآید این است که بعضی از ما خیال میکنیم کارهایمان با شریعت، خواسته خدا و ائمه(علیهم السلام) مطابق است، در حالی که اگر خوب دقت و کنجکاوی کنیم و اقوال و افعال خودمان را با افراد نیک و کسانی که از ما جلوتر هستند تطبیق دهیم، میبینیم که همه اینها خیال بوده است.
تصور میکردیم که کارها و راهمان درست است. بعضی از اهل علم خیال میکنند همین روشی که دارند روش مطلوب است ولی وقتی که در تزکیه و تهذیب نفس میآیند متوجه اشتباه خود میشوند. این آیه برای ما هشدار بزرگی است. من هر وقت این آیه قرآن را میخوانم برایم موعظه خیلی بزرگی است.
رسوم غیر صحیح که در شریعت نبوده و ساخته و پرداخته مردم است برای اهل تهذیب و تزکیه، بدعت و فساد آور است.
نباید در جامعه از عالمان بیعمل تبعیت کنیم. اینها غولان آدمی پیکر هستند؛ یعنی به ظاهر انسانند ولی باطنشان، باطن حیوان است، چنین افرادی در جامعه زیاد هستند. دقت کنیم فریب ظاهر اینجور افراد را نخوریم.
در واقع جاهل است ولی عالِمنما و روحانی نماست. روحانی؛ یعنی کسی که به مسائل روحی خود میپردازد و روح خود را تزکیه و تصفیه میکند. اسم روحانی روی شخص هست اما روحانی نماست، بعضی از اینها در اثر مفاسد اخلاقی و اجتماعی پایشان به دادگاه ویژه روحانیت کشیده میشود و مورد مؤاخذه شدید قرار میگیرند و همینها هستند که جامعه را فاسد میکنند.
اینجور اشخاص در جامعه از شیاطین تبعیت میکنند، شیاطین آنها را فریب میدهند و هواها و خواستههای خودشان را تحمیل میکنند. شیاطین دو قسم هستند: شیاطین جن و شیاطین اِنس. خداوند در سوره ناس میفرماید: (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِكِ النَّاسِ إِلَهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ)؛[6] بگو: پناه مىبرم به پروردگار مردم، به مالك و حاكم مردم، به (خدا و) معبود مردم، از شر وسوسهگر پنهانكار، كه در درون سينه انسانها وسوسه مىكند، خواه از جن باشد يا از انسان! شیاطین از جنس انسان، کمتر از شیاطین جنی نیستند؛ لذا انسانی که در راه سیر و سلوک الی اللّه است باید خیلی حواسش را جمع کند.
سالکِ مهذّب مواظب باشد به کلمات جذاب آنان مغرور نشود. قرآن میفرماید: (وَ قالَ الَّذينَ کَفَرُوا رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَکُونا مِنَ الْأَسْفَلينَ)؛[7] کافران گفتند: پروردگارا! آنهایی که از جن و انس ما را گمراه کردند به ما نشان ده تا زیر پای خود نهیم (و لگدمالشان کنیم) تا از پستترین مردم باشند! از این آیه استفاده میشود افرادی از جن و انس، اهل ضلالت و گمراهی هستند و مردم را گمراه میکنند. سالک باید خیلی بیدار و آگاه باشد تا مورد غرور و فریب آنها قرار نگیرد.
شخصی که در بین مردم زندگی میکند اگر یک دفعه خودش را کنار بکشد اسباب غیبت مردم قرار میگیرد و بیشتر به او ایراد وارد میشود و باید کاری کند که جمع کند؛ هم درجهت اصلاح اخلاقی خودش باشد و با مردم مماشات کند تا برچسبی به او نزنند مگر آنجایی که اگر بخواهد مثل مردم زندگی کند دینش در خطر است و مبتلا به معصیت و گناه میشود؛ اینجا باید مخالفت کند.
البته اگر بخواهد مخالفت کند، ضرر جانی و مالی ببیند، آبرو و موقعیت او در خطر قرار گیرد، او را به اموری متهم کنند، اینجا باید تقیه کند و با زیرکی ظاهر و باطن را با هم داشته باشد. عمده این است که باطن انسان به این اموری که گفته شد آلوده نشود. ما در بین مردم زندگی میکنیم ولی ظاهری هست و باطنی، به حسب ظاهر طوری مماشات کند که باطن آلوده نشود. از اشخاصی که روحانینما هستند، دو رو و دو پهلو هستند خودش را جدا کند، باید سیاستی به خرج دهد تا به سیر و سلوک ضرر نزند.
اى دل آخر بگذر از بخل و فساد
تا شوى در روز محشر شاد شاد
اى دل آخر بگذر از بالا و پست
تا شوى در عشق جانان مست مست[8]
مراجعه به بصیر زمان
برای تشخیص وظیفه باید به بصیر زمان مراجعه کند. از دیدگاه حقیر، بصیر زمان، استاد اخلاق و عرفان است که مقتضیات زمان و جامعه را میشناسد، زمان شناس و جامعه شناس است، میتواند رهنمود بدهد. میداند چگونه شاگردانش را تربیت کند.
برگرفته از کتاب توشه سالکان
تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی
علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:
[1]. دهخدا، امثال و حکم، ج 2، ص 752.
[2]. قصص (28)، آیه 83.
[3]. پير جمال الدين محمد اردستانى، مصباح الأرواح، ج 1، ص 33.
[4]. انفال (8)، آیه 8.
[5]. کهف (18)، آیه 104.
[6]. ناس (114)، آیات 1-6.
[7]. فصلت (41)، آیه 29.
[8]. فريد الدين عطار نيشابورى، لسان الغيب، ص 480.