در آیات قرآن کریم، خداوند به عنوان دانای غیب و شهود معرفی شده است. او به تمام پدیدههای عالم، از کوچکترین ذرات تا بزرگترین کهکشانها، علم کامل دارد. قرآن میفرماید: «سُبْحَانَ اللَّهِ الَّذِی عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلّا هُوَ»؛ منزّه است خدایی که کلیدهای غیب نزد اوست و آنها را کسی جز او نمیداند.
این آیات، نشاندهنده عظمت و احاطه علمی خداوند بر تمام مخلوقات است. در این مقاله، به بررسی مفهوم کلیدهای غیب در قرآن و روایات میپردازیم و نشانههای عظمت خداوند را در این آیات مرور میکنیم.
کلیدهای غیب: علم بیپایان خداوند
«سُبْحَانَ اللَّهِ الَّذِی عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلّا هُوَ »؛ منزّه است خدایی که کلیدهای غیب نزد اوست و آنها را کسی جز او نمیداند.
ما یک غیب و یک شهود داریم، اموری در عالم هستی وجود دارند که غیرمرئی و از رؤیت ظاهری ما مخفی است و دسترسی به آن امورِ غیرمرئی برای همه مقدور نیست. در مقابل، اموری وجود دارند که از چشم همه پنهان نیستند و آشکارا دیده میشوند اما خداوند متعال، هم به امور پنهانی و هم به امور ظاهری علم دارد.
جن و انس: مخلوقاتی در خدمت خداوند
امور ظاهری چه بسا در دسترس بشر باشند و انسانها بتوانند آنها را کشف کنند؛ اما موجودات و آن عوالم غیبی، در دسترس تمام خلق نیستند؛ مثلا طایفۀ جن که یکی از مخلوقات خداوند در روی کرۀ زمین و در عالم ماده هستند، خود این جنها اقسام مختلفی دارند و ما از اینها خبر نداریم. آنها ادیان و مذاهب مختلف دارند.
نمیشود گفت که تمام جنیان، شیطان و مبغوض در دستگاه خداوند هستند. شیاطین، یک طایفه، از طوایف جن هستند. در میان جن، إثنی عشری، چهار امامی، شش امامی، مسیحی و یهودی هست.[1] حتی افرادی از طایفۀ جن بودند که در درس خارج بعضی از مراجع و علما در حرمهای مقدس شرکت میکردند یا با زوار امام حسین (علیه السلام) در مسیر کربلا پیاده روی میکردند و بعضی از علما هم آنها را دیدهاند.
اینها هیچ فرقی با انسانها در بندگی کردن خداوند ندارند و باید عبودیت و بندگی کنند. «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون»؛[2] و ما جن و انس را خلق نکردیم مگر برای عبودیت و بندگی. در این آیۀ کریمه خداوند جن را کنار انس قرار داده و میفرماید: ما بندگانی از جن و هم بندگان انسانی داریم، البته انسان مأمور نیست با آنها در ارتباط باشد؛ چون زیست آنها و زاد و ولدشان با انسانها به کلی فرق دارد.
همانگونه که زندگی فرشتگان، حیوانات، پرندگان و همچنین موجودات جاندار دیگری که خداوند در این جهان گسترده، خلق کرده است با ما متفاوت است؛ پس به این صورت نیست که ما به تمام علوم و موجودات احاطه داشته باشیم بنابراین در عالم هستی عوالمی وجود دارد که از نظر ما پنهان است؛
یعنی در دسترس ما نیست و ما هم مأمور نیستیم دربارۀ آنها آگاهی پیدا کنیم؛ ولی خداوند که آفریدگار تمام عوالم است بر موجودات احاطه دارد و آنها را مدیریت و تدبیر میکند؛ لذا در تسبیحات میخوانیم که «لا یَعْلَمُها إِلّا هُوَ»؛ یعنی چنین احاطهای به کلیۀ امور فقط اختصاص به خداوند عالم دارد؛ چون تمام مخلوقات را خودش آفریده است.
علم خداوند به خشکی و دریا
«وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْر»؛ و میداند آنچه که در خشکی و دریا است.
خداوند به اموری که مرتبط با دریاها یا خشکیهاست علم دارد. در بیابانها و خشکیها، موجودات گوناگون بسیاری هستند. درون اقیانوسها و دریاها موجودات عجیبی هستند که احتیاج به تدبیر الهی دارند، باید رزق و روزی آنها مدیریت و به کارهایشان رسیدگی شود و این محتاج احاطۀ علمی وسیعی است. یکی از اسمای خداوند «المحیط»؛ است؛ یعنی کسی که به همه چیز احاطه دارد.
آیا خدایی که آفریدگار این مخلوقات است میشود نسبت به امور آنها علم، احاطه و آگاهی نداشته باشد؟ وقتی تو بفهمی که این عالم، خدایی به این عظمت و بزرگی دارد و علم و دانش او تمام عوالم را فرا گرفته، باید در مقابل او همیشه خاضع و خاشع باشی.
از برگهای درخت تا قطرات باران: احاطه الهی
«وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلّا یَعْلَمُهَا»؛ و برگی از درخت نمیافتد مگر اینکه او میداند.
اگر برگی از شاخۀ درختی جدا شود و از بالای شاخه به زمین بیفتد خداوند به آن علم دارد و اصلاً بدون اذن او نمیتواند از شاخه جدا شود؛ پس ای سالک بدان خداوند به جزئیات کارهای تو آگاه است و همیشه در مراقبه لحظه به لحظه کوشا باش. حالا در فصل پائیز، در فصلی که برگها زرد یا قرمز میشوند هزاران هزار برگ، از روی شاخهها در سراسر جهان فرو میریزند.
آمار و تعداد این برگها را کسی به غیر از ذات اقدس خداوند نمیداند. فقط ذات اوست که به تک تک برگهایی که میافتد علم و احاطه دارد. برگها بدون اذن خدا قدرت تکان خوردن و روی زمین افتادن را ندارد، مگر با اذن الهی. عزیزم! این برگها باید از بین برود و دوباره برگهای جدیدی بر روی شاخههای درختان روییده شود تا تمام مخلوقات، قدرت لایزال او را تماشا کنند و به بزرگی و عظمتش اقرار و اعتراف کنند.
هیچ برگی در نیفتد از درخت
بی قضا و حکم آن سلطان بخت
از دهان لقمه نشد سوی گلو
تا نگوید لقمه را حق که ادخلوا
در زمینها و آسمانها ذرهای
پر نجنباند نگردد پرهای
کی شمرد برگ درختان را تمام
بی نهایت کی شود در نطق رام
این قدر بشنو که چون کلی کار
می نگردد جز به امر کردگار[3]
زنده شدن زمین و تمثیل قیامت
خداوند در قرآن کریم این نحوۀ مردن و زنده شدن زمین و درختان را به شکل زیبایی برای قیامت تمثیل کرده است. زمینهایی که خشکاند؛ ولی زمانی که باران میآید زمین مرده و درختان را زنده میکند. « وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ »؛[4]
و اوست که بادها را پیشاپیش باران رحمتش به عنوان بشارت دهنده میفرستد چون این بادها ابرهای سنگین بار را بردارند آن را بهسوی سرزمینی مرده میرانیم بهسبب آن باران رحمت را نازل میکنیم و بهوسیلۀ باران از هر نوع میوه از زمین بیرون میآوریم و مردگان را نیز در روز قیامت اینگونه خارج میکنیم تا قدرت خداوندی را یاد کنید.
ابر باد ومه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری[5]
و در جای دیگری از کتاب الهی آمده است: «یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و یحیی الارض بعد موتها و کذالک تخرجون»؛[6] خداوند زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج میکند و زمین را بعد از مرگش زنده میسازد و بدین شکل شما از قبرهایتان خارج میشوید. فرقی ندارد انسان هم مثل همین زمین و درختان مرده احیا میشود؛ لذا قرآن میفرماید: «كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ»؛[7] یعنی توجه کنید به این مثال که زمینِ خشک و خود شما انسانها هم اگر بمیرید روزی زنده خواهید شد.
در روایتی از وجود پیامبر اکرم(ص)نقل شده: «اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور»؛[8] هنگامی که فصل بهار را دیدید قیامت را زیاد یاد کنید؛ چون به دلیل زنده شدن زمین و درختان، بعد از مرگ و یک خواب طولانی خداوند آن را نشانهای زنده بر وجود قیامت قرار داده است.
این بهار نو ز بعد برگ ریز
هست برهان وجود رستخیز
در بهار آن سرها پیدا شود
هر چه خورده ست این زمین رسوا شود
بر دمد آن از دهان و از لبش
تا پدید آرد ضمیر و مذهبش
سرّ بیخ هر درختی و خورش
جملگی پیدا شود آن بر سرش[9]
احاطۀ الهی بر هر ذره و پدیده
«وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ »؛ «حبه»؛ یعنی دانه، اگر دانۀ بذری در تاریکیهای زمین وجود داشته باشد که در آینده بخواهد بروید علمش نزد خداوند است او جایگاه دانه و مسیر رشد و روییدنش را میداند. در عالم وجود این یک دانۀ بذر را که باید چگونه به وجود بیاید و به چه شکل خلق شود و به چهمقدار بزرگ گردد و به چه حالتی از بین برود و… تمام اینها علمش نزد پروردگار است.
اگر تو تفکر کنی و خداوند را اینگونه بشناسی به عظمت و بزرگی او پی خواهی برد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسیار زیبا احاطۀ علم خداوند را بیان میکند: «لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ وَ لَا يُغَيِّرُهُ زَمَانٌ وَ لَا يَحْوِيهِ مَكَانٌ وَ لَا يَصِفُهُ لِسَانٌ. لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عَدَدُ قَطْرِ الْمَاءِ وَ لَا نُجُومِ السَّمَاءِ وَ لَا سَوَافِي الرِّيحِ فِي الْهَوَاءِ وَ لَا دَبِيبُ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا وَ لَا مَقِيلُ الذَّرِّ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ. يَعْلَمُ مَسَاقِطَ الْأَوْرَاقِ وَ خَفِيَّ طَرْفِ الْأَحْدَاقِ»؛
[10] مشغول شدن بهکاری او را سرگرم نمیکند زمان باعث دگرگونی او نمیگردد مکان او را فرا نمیگیرد و زبانی قدرت وصفش را ندارد شمارۀ قطرات باران و ستارگان آسمان و ذرات خاکی که باد در هوا پراکنده ساخته و نیز حرکت مورچه بر سنگ صاف و خوابگاه مورچههای کوچک و ریز در شب تار از او پوشیده نیست محل افتادن برگها و نگاههای زیر چشمی را میداند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) موضوعاتی را بیان نمودهاند که آنها کاملا علمش از دیگران مخفی و پنهان است.
تعداد قطرات باران را چه کسی غیر از او میداند؟ همچنین تعداد ستارگان آسمان را؟ میگویند: فقط در کهکشانی که ما هستیم حدوداً 200 میلیارد ستاره هست، در کهکشانهای دیگر چه تعداد ستاره هست؟
یا ذرات خاک و غباری که باد جا به جا میکند یا تعداد مورچهها و جای پاهای آنها و افتادن برگها که در هر لحظه در تمام باغها و جنگلهای دنیا اتفاق میافتد را خدا میداند. این عظمت خداوند است. همچنین در قرآن کریم میفرماید: «وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا»؛[11] آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست و خداوند به هر چیزی احاطه دارد.
«وَ لا رَطْبٍ وَ لا یَابِسٍ إِلّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ.»؛ و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن آمده است.
«رَطب»؛ یعنی تَری و «یابِس»؛ یعنی خشکی. میفرماید: در این عالم خشکی باشد یا تری، تمامش در کتابِ مبین ثبت و ضبط است و این کتاب الهی در آینده، روشنگری میکند. همچنین میفرماید: «فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى»؛[12] او اسرار و حتی پنهانتر از آن را نیز میداند. پس بدان همیشه باید در مراقبۀ ظاهر و باطن باشی؛ زیرا خداوند در قرآن میفرماید: «ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛[13] سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده میشوید؛ آنگاه شما را از آنچه انجام میدادید خبر میدهد. در نتیجه، ای سالک دائم در محاسبۀ از خود باش.
نظم جهان و ضبط آن در لوح محفوظ
از کتاب الهی و لوح محفوظ میفهمیم دستگاه خداوند نظم و نظامی دارد. اگر در این کتاب، نسبت به تمام مخلوقات، همه چیز ثبت و ضبط میشود؛ پس نظم و انضباطی در همۀ کارها هست؛ چون همه باید در علم خداوند و لوح محفوظ ثبت شده باشند و اینها باید بیان شود، اما برای چه افرادی بایستی ذکرشود؟
برای بشری که میخواهد خلیفة اللّه شود این یک نوع بیان است. یا بیان، برای ملائکة اللّه است و آنها هم از روی آن نوشتهها مأمور میشوند برای انجام دادن کارهایی؛ پس همانگونه که در امور بشری نظم و نظامی در کار است در دستگاه الهی هم نظم وجود دارد و ما از این نظم و نظام پی میبریم که نظم دهنده در کار هست، اگر این نظم را درک کنیم که در عالم وجود، نظم و نظامی هست پی به وجود ناظم میبریم؛ چون امکان ندارد این نظم خود به خود به وجود آمده باشد.
برگرفته از کتاب تسبیح کائنات شرح « تسبیحات عشر ماه مبارک رمضان »
تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی
علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:
[1]. علامه حسن زاده میگوید: «جناب استاد ما علامۀ طباطبایى صاحب تفسير قيّم و عظيم الميزان فرموده است كه: استاد ما مرحوم آقا سيد على قاضى حكايت كرد كه كسى از جنّى پرسيده است (و فرموده است شايد آن كس خود مرحوم قاضى بوده است): طايفۀ جن به چه مذهبند؟ آن جن در جواب گفت:
طايفۀ جن مانند طايفۀ انس داراى مذاهب گوناگوناند، جز اين كه سنى ندارند براى اين كه در ميان ما كسانى هستند كه در واقعۀ غدير خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بودهاند. راقم سطور حسن حسن زاده آملى گويد: بسيارى از صحابه در واقعه غدير خم حضور داشتهاند،
و به شأن نزول كريمۀ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»؛مائده (5)، آیۀ 68. برأى العين شاهد بودهاند؛ و فرموده رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) : «ألا من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أحبّ من أحبّه ….»؛ را به حضور عيانى شنیدهاند؛
و لكن هنوز بدن رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) دفن نشده بود كه …، و يا به قول سيّد حميري در قصيده عينيه: «حتّى إذا واروه فى لحده و انصرفوا عن دفنه ضيّعواما قال بالأمس و أوصى به و آثرو الضرّ بما ينفع و قطّعوا أرحامه بعده فسوف يجزون بما قطّعوالاجرم»؛ آن فرقه جنّ مسلمان مؤمن را بر اين قوم إنس، فضل شرف است؛ «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ»؛ هزار و یک کلمه، ج3، ص158.»؛
[2] . ذاریات، (51)، آیۀ 56.
[3] . مولوی، مثنویمعنوی، ص 426.
[4] . اعراف (7)، آیۀ 57.
[5] . سعدی، گلستان، ص 18.
[6] . روم (30)، آیۀ 19.
[7] . اعراف (7)، 57.
[8] . فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 17، ص 194.
[9] . مولوی، مثنویمعنوی، ص911.
[10] . نهجالبلاغه، ص 271.
[11] . نساء (4)، آیۀ 126.
[12] . طه (20)، آیۀ 7.
[13] . جمعه (62)، آیۀ 8.