پناه آوردن به درگاه رحمت الهی

«إِلٰهِى كَیفَ تَطْرُدُ مِسْكِیناً الْتَجَأَ إِلَیكَ مِنَ الذُّنُوبِ هارِبَاً ؟ أَمْ كَیفَ تُخَیبُ مُسْتَرْشِداً قَصَدَ إِلَىٰ جَنَابِكَ سَاعِیاً ؟ أَمْ كَیفَ تَرُدُّ ظَمْآناً وَرَدَ إِلىٰ حِیاضِكَ شَارِباً ؟ كَلَّا وَحِیاضُكَ مُتْرَعَةٌ فِى ضَنْكِ الْمُحُولِ، وَبَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلطَّلَبِ وَالْوُغُولِ، وَأَنْتَ غایةُ الْمَسْؤُولِ وَنِهَایةُ الْمَأْمُولِ»؛

خدای من چسان درمانده‌ای را که در حال گریز از گناهان خویش به تو پناه جسته از خود می‌رانی؟ یا چگونه ره‌جویی را که شتابان قصد آستانت را کرده ناامید می‌کنی؟ یا چگونه تشنه‌ای را که وارد حوض‌هایت شده باز می‌گردانی؟ البته که چنین نخواهی کرد زیرا حوض‌های رحمتت در سخت‌ترین خشک‌سالی‌ها لبریز و درگاه لطفت همواره برای درخواست وارد شدن باز است، تویی منتهای خواسته و نهایت آرزو.

یا رب! به چه سان دور كنى غمگینى

كآید به پناه لطفت از مسكینى

وز بیم گناهان بگریزد سویت

جز خدمت تو نباشدش آیینى

یا آن كه تو بى بهره چه سان خواهى ساخت

او را كه تو را به وصف ارشاد شناخت

آهنگ جناب تو نمود از سرِ سعى

تا آن كه به درگاه تو خود را انداخت

اى بحر نوالت همه را داده نوال

نُه چرخ، حبابى است از آن بحر كمال

لب تشنه چه سان دور نمایى آن را

كآمد سوى بحرهاى جودت به سؤال؟

حاشا كه كنى دورم از آن فیض كمال

با آن كه تو راست حوض‌ها مالامال

بحر كرمت پُر است بى نقص و زوال

در تنگى روزگار و در خشكى سال

درهاى طلب گشاده اى در همه حال

بر اهل طلب بهر حصول آمال

تا هر كه شود داخل درگاه وصال

از لطف به او فیض رسانى به كمال

دروازه لطف تو بوَد دایم باز

از بهر دل خسته ارباب نیاز

تو غایت مطلبى و امید دراز

كار من سرگشته غمگین تو بساز

زائر واقعی یا ظاهری

بعضی ممکن است با لقلقه زبان خود را مسکین قلمداد کنند، اما در واقع چنین نیستند. این افراد، همانند ابلیس تکبر دارند. ابلیس از روی تکبر و برتری طلبی به حضرت آدم ابوالبشر(علیه السلام) سجده نکرد و این افراد حاضر نیستند در مقابل خداوند سجده کنند. حتی از همین زواری که برای زیارت امام رضا(علیه السلام) می‌روند، برخی را ما دیده‌ایم که اصلاً نماز نمی‌خوانند.

بعضی از خانم‌ها اصلاً حجاب ندارند و … همین افراد چون به زیارت می‌روند، بعد هم استدلال می‌کنند: «وَ لِكُلِّ زَائِرٍ حَقٌّ عَلَى مَنْ أَتَاهُ وَ أَنَا زَائِرُكَ وَ مَوْلَاكَ وَ ضَیفُكَ النَّازِلُ بِك‏ و براى هر زائر، حقى است برعهده كسى كه به دیدار او رفته است و من زائر و دوست و مهمان شمایم كه بر شما وارد شده‌ام.»[1]

حق زائر حقیقی

ما هم قبول داریم که زائر بر مزور حق دارد و کسی بر صحت و درستی این مطلب شکی ندارد، اما این مطالب برای زائر‌های واقعی است؛ یعنی وقتی درست است که زائر، مزور را می‌بینند و زائر حضوری است نه زائر غایب از مزور.

طبق این بیان، ممکن است کسی زائر نباشد اگرچه در حرم یکی از ائمه اطهار(علیهم السلام) حضور دارد. در مقابل، ممکن است فرد دیگری در حرم نباشد، اما زائر به حساب آید.

چنانکه امام صادق(علیه السلام) خطاب به سدیر به همین مطلب اشاره نموده است: «یا سَدِیرُ تَزُورُ قَبْرَ الْحُسَینِ (علیه السلام) فِی كُلِّ یوْمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا قَالَ فَمَا أَجْفَاكُمْ قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِی كُلِّ جُمْعَةٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِی كُلِّ شَهْرٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَتَزُورُونَهُ فِی كُلِّ سَنَةٍ قُلْتُ قَدْ یكُونُ ذَلِكَ قَالَ یا سَدِیرُ مَا أَجْفَاكُمْ لِلْحُسَینِ ع أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلْفَی أَلْفِ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبْرٌ یبْكُونَ وَ یزُورُونَ لَا یفْتُرُونَ

وَ مَا عَلَیكَ یا سَدِیرُ أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَینِ ع فِی كُلِّ جُمْعَةٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِی كُلِّ یوْمٍ مَرَّةً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ بَینَنَا وَ بَینَهُ فَرَاسِخَ كَثِیرَةً فَقَالَ لِی اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِكَ ثُمَّ تَلْتَفِتُ یمْنَةً وَ یسْرَةً ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَكَ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ- السَّلَامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ تُكْتَبُ لَكَ زَوْرَةٌ وَ الزَّوْرَةُ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ قَالَ سَدِیرٌ فَرُبَّمَا فَعَلْتُ فِی الشَّهْرِ أَكْثَرَ مِنْ عِشْرِینَ مَرَّةً؛

ای سدیر آیا قبر حسین(علیه السلام) را هر روز زیارت می‌کنی؟ عرض کردم فدایت شوم نه، فرمودند: چقدر شما جفا می‌کنید! آیا در هر جمعه زیارت می‌کنید؟ گفتم نه. فرمودند: آیا در هر ماه او را زیارت می‌کنی؟ عرض کردم: خیر. فرمودند: آیا پس در هر سال او را زیارت می‌کنی: عرض کردم گاهی اوقات چنین می‌شود، فرمودند: ای‌ سدیر چقدر شما به حسین(علیه السلام)جفا می‌کنید مگر نمی‌دانی که خداوند هزار هزار فرشته ژولیده موی و غبار گرفته دارد که گریه می‌کنند و امام حسین(علیه السلام) را زیارت می‌کنند و هرگز خسته نمی‌شوند و هیچ باک

و رنجی بر تو نیست ای سدیر که در هر جمعه 5 مرتبه و در هر روز یک مرتبه قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت کنی، عرض کردم: فدایت شوم میان ما و او فرسخ‌های بسیاری است. حضرت فرمودند: بر روی پشت بام خانه ات برو، پس توجهی به جانب راست بعد چپ بنما پس سرت را بلند کن و بسوی آسمان پس رو کن بسمت قبر امام حسین(علیه السلام) بگو «السلام علیک یا اباعبدلله السلام علیک و رحمة الله و برکاته» که برایت بدین خاطر یک زیارت نوشته می‌شود، این زیارت یک حج و یک عمره است. سدیر گفت: چه بسیار که این فرمایش را در هر ماه بیش از بیست مرتبه انجام می دادم.»[2]

وقتی عشق حسینی در شما گُل کرده است و با آن عشق شما سلام می‌دهی و با آن عشق به آن حضرت توجه می‌کنی، اگرچه در حرم نیستید و از راه دور این کار را انجام می‌دهید، با این همه، شما از جمله کسانی هستید که در باره آن‌ها آمده است: «وَ لِكُلِّ زَائِرٍ حَقٌّ عَلَى مَنْ أَتَاهُ وَ أَنَا زَائِرُكَ وَ مَوْلَاكَ وَ ضَیفُكَ النَّازِلُ بِك‏ و براى هر زائر، حقى است بر عهده كسى كه به دیدار او رفته است و من زائر و دوست و مهمان شمایم كه بر شما وارد شده‌ام.»[3]

نشانه‌های فرار از غفلت

در ادامه این فراز آمده است: «الْتَجَأَ إِلَیكَ مِنَ الذُّنُوبِ هارِبَاً»؛ به شما پناه آورده است در حالی که از گناهان فراری است؛ یعنی از غفلت‌ها و گناهان خودش به سوی تو فرار کرده است. حال سؤال این است که از کجا بدانیم که واقعاً فرار کرده است؟ یکی از علائم پشیمانی و فرار واقعی، گریه کردن است.

وقتی انسان محبوب را نزدیک خودش نمی‌بیند، گریه می‌کند و از این طریق می‌خواهد محبوب خود را پیدا کند تا با او حرف بزند و درد دل کند. شاید دیده باشید که در جاهای شلوغ، برخی از بچه‌ها در اثر بازی‌گوشی و … از پدر و مادرشان جدا ‌شده و در نتیجه گم می‌‌شوند. این کودکان تا والدین شان را پیدا نکرده‌اند، مدام گریه و داد و بیداد می‌کنند و پدر و مادرشان را صدا می‌زنند.

این کودکان گم شده، یک طرف قضیه هستند. پدر و مادر آن‌ها خیلی بیشتر از این کودکان دنبال پیدا کردن آن‌ها هستند. همین‌مطلب در باره خداوند نیز صدق می‌کند. در دعای جوشن کبیر هم آمده است: «یا حَبِیبَ الْبَاكِین؛‏ اى عاشق گریه کنندگان.»[4]

مراد آن است که خداوند نیز، گریه کنندگان را دوست دارد و مشتقاق دیدار و بازگشت آن‌هاست. البته، گریه هم انواع مختلفی دارد. گریه حزن داریم و گریه شوق. از منظر دیگر، گریه فراق داریم و گریه وصال. گریه در هر حال ممدوح است؛ زیرا این اشک‌ها و گریه‌ها نشان همان فقر ذاتی انسان است.

وقتی فقر بر انسان‌ها مستولی می‌شود و افراد به ناداری و بیچارگی‌اش پی ‌می‌برد، شروع به گریه و زاری می‌کند. این مطلب حتی در فقر دنیوی و مادی صدق دارد و برخی از افراد فقیر به خاطر رفع این مشکل، گریه، ناله و داد و بیداد می‌کنند که بقیه چنین و چنان دارند و ما هیچ چیزی نداریم.

وقتی افراد برای امور ظاهری، دنیوی و اعتباری این‌گونه داد و بیداد می‌کنند و بر سر و صورتشان می‌زنند؛ چرا ما در عشق واقعی و در مطالب معنوی و حقایق نورانی و پیدا کردن آن حقیقت فطری مطلقه در خود، این‌ حال را نداشته باشیم؟

ما در وجود خودمان حقیقت و گنجی نهفته داریم که انبیا و ائمه همه آن را تأیید کردند و فرمودند که انسان دارای حقیقت توحیدی و الهی است. شرط پیدا کردن این گنج نیز مسکنت، گریه، انابه و توبه است. همان‌طور که توبه اقسامی دارد، گناه هم انواع و اقسامی دارد.

در یک تقسیم بندی می‌توان گناه را به گناهان شرعی، اخلاقی و عرفانی تقسیم کرد. گناهان شرعی نیز به دو بخش کبیره و صغیره تقسیم می‌شوند. در تقسیم بندی دیگر، گناهان یا مربوط به خداوند است که با آن حق اللّه می‌گویند و یا مربوط با بندگان خداوند است که از آن به عنوان حق الناس یاد می‌کنند. همین‌طور گناهان را به عنوان فردی، اجتماعی، اقتصادی و غیره نیز تقسیم کرده‌اند.

امام علی(علیه السلام) در ادامه دعای صباح می‌فرماید:

«أَمْ كَیفَ تُخَیبُ مُسْتَرْشِداً قَصَدَ إِلَىٰ جَنَابِكَ سَاعِیاً»؛ یا چگونه نومید گردانى طالب راه راست را كه قصد كرده است به سوى درگاه تو؟» کسی که طلب هدایت می‌کند و نیت و قصدش هم واقعی و حقیقی است؛ یعنی هیچ دروغ و نفاقی  نیز در درونش نیست و با کمال اخلاص آمده است به طرف تو و سعی کرده است و تلاش کرده و مجاهده و مبارزه با نفس کرده است آیا می‌شود او را برگردانی و قبول نکنی؟ نوع سؤال، استفهام انکاری است؛ یعنی نمی‌شود.

وقتی حضرت علی(علیه السلام) می‌گوید‌: «كَیفَ تَطْرُدُ‌» و «كَیفَ تُخَیبُ‌»؛ معنایش آن است که تو با آن لطف، کرم و فضلی که داری، نمی‌شود که من را دست خالی برگردانی! حضرت امام علی(علیه السلام) خودش سؤال را طرح می‌کند  و خودش هم جواب می‌گیرد. اگر ما هم اهل مراقبه باشیم و با خودمان خلوت کنیم، می‌توانیم جواب برخی از سؤال‌ها را از باطن خودمان دریافت کنیم.

«أَمْ كَیفَ تَرُدُّ ظَمْآناً وَرَدَ إِلىٰ حِیاضِكَ شَارِباً‌»؛ یا چگونه برگردانى تشنه را كه آمده است به سوى حوض‌هاى آب رحمت تو كه از آن آب بیاشامد؟»  حضرت در این فقره می‌فرماید: تشنه‌ای که آمده و به لب حوض آب رسیده است و می‌خواهد رفع تشنگی بکند، آیا می‌شود دست رد بر سینه او بزنی و بگویی: نه، این حوض برای من است چرا نزدیک می‌شوی‌؟ خدایا تو این کار را نمی‌کنی؛ زیرا تو کریم هستی.

آب حیات معنوی

ظمئان به کسی اطلاق می‌شود که خیلی تشنه است. ما از این جمله استفاده کرده و یادآور می‌شویم که اول باید ظمئان بشویم؛ یعنی تشنهِ تشنه. وقتی کاملاً تشنه شدیم، آن‌وقت آب خودش به سراغ ما خواهد آمد. چنآن‌که مولوی هم این نکته را یادآور شده است:

آب کم جو تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پست[5]

واقعاً انسان باید تشنه باشد تا قدر آب را بداند. بارها شده که در راه حرم، افراد مختلفی راه ما را گرفته و می‌گویند: آقا ما را نصیحتی بکنید. اگر ما و یا کسی دیگری این افراد را موعظه و نصیحت کرد، آیا آنان دنبال این نصیحت را می‌گیرند؟ مشکل همین است که برخی از افراد تقاضای نصیحت دارند، اما تشنگی باطنی را به دست نیاورده‌اند و به همین‌جهت، از شراب طهور سرمست نمی‌شوند. همان‌مطلبی را که خداوند در قرآن کریم بیان نموده است: {وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا‌}؛[6] و پروردگارشان از شرابى پاكیزه سیرابشان سازد.

بعد می‌فرماید‌:‌ «كَلَّا وَحِیاضُكَ مُتْرَعَةٌ فِى ضَنْكِ الْمُحُولِ‌‌»؛ هرگز امکان ندارد و حال آن كه دریاهاى رحمتِ تو پُر و مالامال است و در سخت‌ترین خشك‌سالی‌ها لبریز.

حیاض در اصل، جمع حوض است و می‌توان از آن، دریا را هم اراده کرد. ممکن است مراد از آن، حوض و یا دریای محبت و عشقی باشد که خداوند متعال از طریق آن، بنده‌اش را به خودش جذب می‌کند و بعد مرتب نفحات و جذبات می‌آید و روز به روز زیادتر و بیشتر می‌شود تا این بنده کلاً در محبوب خودش فانی می‌شود و فقط محبوبش می‌ماند‌ و بس.

سبک زندگی عاشقانه

این‌که حضرت(علیه السلام) می‌فرماید: «حِیاضُكَ مُتْرَعَةٌ‌…»؛ حوض‌های عشق تو مملو و لبریز است. سؤال این است که کجا و برای چه کسانی‌؟ در ادامه آمده است: «فِى ضَنْكِ الْمُحُولِ‌‌»؛ یعنی در سال قحطی و خشک‌سالیِ شدید. معمولاً وقتی سختی و یا قحطی پیش می‌آید، مردم صدایشان به ناله و زاری بلند می‌شود و بیشتر متوجه منعم اصلی می‌شوند.

وقتی آب نباشد، مردم مرتب این در آن در می‌زند تا یک آبی پیدا کنند و عطش و تشنگی خود را از بین ببرند. لذا حضرت(علیه السلام) می‌فرماید: در خشک‌سالی، حیاض محبت و معرفت تو پیدا می‌شود‌.

«بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلطَّلَبِ وَالْوُغُولِ‌»؛ و در خانه‌ات براى خواستن و ورود در آن، باز است. وقتی در این فقره بر زبان جاری می‌کنیم که درب خانه و یا معرفت تو باز است، این سؤال به وجود می‌آید که برای چه کسانی باز است؟ اگرچه درب خداوند برای همه باز است، اما تنها کسانی که اهل طلب و عشق هستند، وارد این وادی می‌شوند.

وغول به معنای جاگیری هم آمده است. بعضی‌ها می‌گویند که استاد را جایگزین خودت بکن تا به مراتب بالاتری برسی؛ زیرا دسترسی به مراتب بالاتر سخت و دشوار است و استاد به شما اقرب الموارد است و به همین‌جهت، او می‌تواند با راهنمایی و دستگیری شما را آرام آرام به مقصد  برساند.

«وَ أَنْتَ غایةُ الْمَسْؤُولِ وَ نِهَایةُ الْمَأْمُولِ»؛ و تویى انتهاى خواسته خواستاران و منتهاى آرزوى آرزومندان. خدایا! ما می‌دانیم هم می‌توانی سوالات ما را پاسخ بدهی و هم نهایت آرزوی ما هستی و به همین‌ سبب، ما فقط تو را حلال مشکلات خود می‌دانیم و باور داریم که این امر زمانی به دست می‌آید که از سایر مخلوقاتت، انقطاع کامل پیدا کنیم.

چنآن‌که امام علی(علیه السلام) در مناجات شعبانیه به نکته اشاره نموده است: «إِلَهِی هَبْ لِی كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیاءِ نَظَرِهَا إِلَیكَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِك‏ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَنَاجَیتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا»؛

خداى کمال جدایى از مخلوقات را، براى رسیدن کامل به خودت به من ارزانى کن، و دیدگان دل‌هایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن، تا دیدگان دل پرده های نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد، و جانهایمان آویخته به شکوه قدست گردد، خدایا مرا از کسانى قرار ده که آوازشان دادى، پس پاسخت دادند، به آنها توجه فرمودى، پس در برابر بزرگی ات مدهوش شدند، و با آنان راز پنهان گفتى و آنان آشکارا براى تو کار کردند.»[7]

 

 

برگرفته از کتاب مناجات صبحگاهی  شرح دعای صباح

تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی(دام‌ظله)

 

علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:

کتاب مناجات صبحگاهی

 

 

 

[1]. تهذیب الأحكام (تحقیق خرسان)، ج ‏6، ص 62.

[2]. الكافی (ط – الإسلامیة)، ج ‏4، ص 589.

[3]. تهذیب الأحكام (تحقیق خرسان)، ج ‏6، ص 62.

[4]. المصباح للكفعمی (جنة الأمان الواقیة)، ص 258.

[5]. مثنوى معنوى، ص 429.

[6]. انسان (76)، آیه 21.

[7]. إقبال الأعمال (ط – القدیمة)، ج ‏2، ص 687.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو محصولات