افزایش محبت به اهل بیت(ع)
سالک در مسیر سلوک الی الله با عشق به خدا که با عشق به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) ممزوج است، عجین میشود.
اگر شخصی واقعاً توانسته باشد عشق خدا را از راه توحید در دل بپروراند، حتماً با خاصان درگاه خدا، پیامبران خدا(علیهم السلام)، ائمه معصومین(علیهم السلام)و حتی دیگر اولیای الهی که از خاصّان درگاه ربوبی هستند، از نظر روحی همسنخ شده و در انوار آنها مستغرق میشود.
عشق به خدا، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) مخصوصاً امیرالمؤمنین(علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در وجود سالک موج میزند.
در اثر مداومت بر مراقبۀ قلبی، انجام آداب و دستورهای سیر و سلوک و همچنین حضور در جلسات سلوکی، عشق سالک به خدا و چهارده معصوم(علیهم السلام) زیاد میشود. این امری بدیهی است که هیچ شكی در آن وجود ندارد.
عشق به خدا، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) بهویژه عشق به امام علی(علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در وجود سالک افزایش مییابد.
در این مطلب کوتاه، نکتههایی وجود دارد که به شرح آنها میپردازیم:
نکتۀ اول: مسئله عشق
عشق به معنای محبت شدید است که خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است: {وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ}؛[1] آنان که ایمان آوردهاند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قویتر است. این آیه بیانگر آن است که کمال عشق و محبت، به ذات مقدس خدا اختصاص دارد و کسانی که واقعاً به خدا مؤمن باشند، بیشترین محبت را به او دارند.
سالک الی الله که در راه رسیدن به معرفت خدا قدم برمیدارد، باید روزبهروز بر محبت و عشق خود به خدا بیفزاید؛ به همین جهت، عارفان الهی یکی از آثار سلوک را پیدا شدن عشق خداوند در دل سالک میدانند؛ یعنی سالک هر چقدر در مسیر تزکیه و طهارت باطنی و عمل به دستورات سلوکی جلو میرود، کمکم محبت الهی نیز در دل او بیشتر میشود.
وقتی آفتاب عشق خداوند در جان سالک طلوع کرد، آن وقت است که ادامۀ راه را با مرکب شوق و محبت طی میکند و سرعت سیر او بیشتر خواهد شد. در این زمان است که زبان حالش به این غزل مولوی(قدس سره) مترنم میشود:
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیدۀ سیر است مرا جان دلیر است مرا
زهرۀ شیر است مرا زهرۀ تابنده شدم
گفت كه دیوانه نهاى لایق این خانه نهاى
رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت كه سرمست نهاى رو كه ازین دست نهاى
رفتم و سرمست شدم وز طرب آكنده شدم[2]
نکتۀ دوم: راه رسیدن به عشق الهی
سالک برای رسیدن به حبّ و عشق الهی باید به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خاندان او(علیهم السلام) نیز محبت و عشق داشته باشد. این بزرگواران به عنوان انسان کامل و جانشینان خدا در زمین، واسطۀ فیض خداوند(عز و جل) و موجودات عالم هستند و هرگونه حرکت و سلوک به سوی خداوند و رسیدن به محبت و معرفت او، نیازمند عشق و محبت به آن بزرگواران است. در زیارت جامعه کبیره به حضرات معصومین(علیهم السلام) عرض میکنیم:
«وَالْحَقُّ مَعَكُمْ وَفِیكُمْ وَمِنْكُمْ وَإِلَیكُمْ وَأَنْتُمْ أَهْلُهُ وَمَعْدِنُهُ وَمِیرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَإِیابُ الْخَلْقِ إِلَیكُمْ وَحِسَابُهُمْ عَلَیكُمْ وَفَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ وَآیاتُ اللَّهِ لَدَیكُمْ وَعَزَائِمُهُ فِیكُمْ وَنُورُهُ وَبُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ وَأَمْرُهُ إِلَیكُمْ»؛[3]
حق همراه شما و در شما و از شما و به سوى شماست و شما اهل حق و سرچشمۀ آن هستید و میراث نبوت نزد شماست و بازگشت خلق به سوى شما و حسابشان با شماست و سخن جداكنندۀ حق از باطل نزد شماست، آیات خدا پیش شما و تصمیمات قطعىاش در شما و نور و برهانش نزد شماست و امر او متوجه شماست.
این جملههای نورانی بیانگر جایگاه ویژۀ توحیدی و الهی چهارده معصوم(علیهم السلام) نزد خداوند است. همچنین نشان میدهد که سالک برای رسیدن به توحید ناب باید از مسیر ولایت حرکت کند و این حرکت نیز نیازمند محبت و عشق به آن بزرگواران است، چنانکه در ادامۀ زیارت میخوانیم:
«مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَمَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَمَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَمَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَمَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّه»؛[4] کسی كه شما را دوست داشت، خدا را دوست داشته و هر كه شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته و هر كه به شما محبت ورزید به خدا محبت ورزیده و هر كه با شما كینهتوزى نمود، با خدا كینهورزى نموده است و هر كه به [دامان] شما چنگ زد، به [ریسمان] خدا چنگ زده است.
نکتۀ سوم: ارتباط قلبی با اهل بیت(علیهم السلام)
همۀ معصومان(علیهم السلام) نور واحد هستند. در همین زیارت جامعه کبیره آمده است: «أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَنُورَكُمْ وَطِینَتَكُمْ وَاحِدَة»؛[5] همانا ارواح و نور و سرشت شما یكى است، اما هر کدام از این بزرگواران ویژگیهای خاصی دارند که سالک میتواند بنا به حال درونی خود با هر کدام از آنها به صورت خاص ارتباط قلبی برقرار کند.
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) با عناوینی چون «امام العارفین» و «مولی الموحدین» خوانده میشوند و این به دلیل جایگاه ویژه و خاصّ الخاصی ایشان در پیشگاه حضرت حق است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید:
«عُنْوَانُ صَحِیفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِی بْنِ أَبِیطَالِب(علیهما السلام)»؛[6] سرلوحۀ پروندۀ مؤمن، دوستی و محبت علی بن ابیطالب(علیهما السلام) است.
امام حسین(علیه السلام) نیز در نزد خداوند(عز و جل) از مقام بسیار والایی برخوردار است؛ لذا خداوند متعال به توسلکنندگان آن حضرت، توجه و عنایت ویژهای دارد. در کتاب لب اللباب آمده است:
«اكثر افرادى كه موفّق به نفى خواطر شده و توانستهاند ذهن خود را پاک و صاف نموده و از خواطر مصفّا كنند و بالأخره سلطان معرفت براى آنان طلوع نموده است، در یكى از این دو حال بوده است: اول در حین تلاوت قرآن مجید و التفات به خواننده آن، كه چه كسى در حقیقت قارى قرآن است و در آن وقت بر آنان منكشف مىشده است كه قارى قرآن خداست(جل جلاله)، دوم از راه توسل به حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)؛ زیرا آن حضرت را براى رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالكین راه خدا عنایتى عظیم است.»[7]
عزیز من! راه امام حسین(علیه السلام) راه میانبُر است، چنانکه سید علی آقای قاضی(قدس سره) نیز همین اعتقاد را داشته و به آن عمل میكردند.
ایشان بارها از نجف به كربلا میآمدند و زمانی که به كربلا میرسیدند، ابتدا با استاد ما مرحوم سید هاشم حداد(قدس سره) ملاقات کرده، سپس همراه ایشان به زیارت حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) و حضرت ابوالفضل(علیه السلام) میرفتند. بنابراین شما هم نباید از توسل و تمسک به امام حسین(علیه السلام) غافل شوید، بلکه در هر مناسبتی باید به این ذات مقدس توسل کنید تا زودتر به مقصد برسید.
از طرفی امروز حجت خدا در روی زمین، وجود مقدس امام حیّ حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه) است که مظهر کامل و آینۀ تمامنمای صفات و اسمای الهی هستند. آن حضرت واسطۀ فیض الهی، قطب عالم امکان و خاتم اولیا و معصومان میباشند که تمسک و توسل به ایشان میتواند راهگشای سالکان الی الله باشد.[8]
سایر امامان(علیهم السلام) هم به سان نور واحد، نزد خداوند(عز و جل) از جایگاه والایی برخوردارند که توسل و تمسک به هر کدام از آن بزرگواران راهگشای سالک خواهد بود.
ایام هفته و توجه به ائمه(علیهم السلام)
به مناسبت توسل به اهل بیت(علیهم السلام) این نکته را یادآور شویم که ایام هفته بین چهارده معصوم(علیهم السلام) تقسیم شده است.[9] برای آنان در ایام هفته زیارت مخصوصی وارد شده که در کتابهای دعا، از جمله در کتاب مفاتیح الجنان ذکر شده است. در این زیارتنامهها، خود را مهمان پیامبر و خاندان پاکش(علیهم السلام) کرده و از آن بزرگواران میخواهیم که ما را پناه داده و از خوان رحمتشان ما را به مهمانی بپذیرند.
در واقع از آنها میخواهیم که آن روز را برای ما مبارک قرار دهند و از گناه مصون دارند؛ بنابراین هر روز باید به امام یا امامان(علیهم السلام) آن روز توجه و توسل كنیم. البته لزومی ندارد که زیارتنامه بخوانیم، گرچه خیلی خوب است. ما باید در اول روز خودمان را به آن امام یا ائمه(علیهم السلام) بسپاریم و در آخر روز هم با آنها وداع نموده و با آنان نجوا کنیم. یکی از علامات بارز سالک الی الله عشق به چهارده معصوم(علیهم السلام) است.[10]
نکتۀ چهارم: اتحاد توحید و ولایت
نکتۀ پایانی این مطلب، تکرار و تأکید ویژه بر این موضوع مهم است که توحید و ولایت هیچگاه از هم جدا نیستند، بلکه هر دو مندکّ و مندمج در هم هستند؛ لذا طبق نظر بزرگان اهل معرفت به ویژه عارف کبیر حضرت آیت الله قاضی(رضوان الله علیه) محال است کسی بدون ولایت بتواند به مراتب بالای توحید و معرفت الهی برسد.
بر همین اساس، عارفان بزرگی چون ابن عربی، مولانا و … که به مقامات بلند عرفانی و توحیدی رسیدهاند، بدون شک باطناً به ولایت ائمه معصومین(علیهم السلام) به ویژه امام زمان(ارواحنا فداه) اقرار داشتهاند و تصریح نکردن آنها نشان از تقیه و مصلحتاندیشی بوده است.[11]
بنابراین سالک الی الله برای رسیدن به معرفت الهی و توحید حق تعالی باید عشق و محبت خود را به خداوند(عز و جل) و وجود مقدس حضرات معصومین؛ بهویژه امیرالمؤمنین، امام حسین و امام زمان(علیهم السلام) روزافزون کند تا با استفاده از براق و مرکب عشق، راه توحید بر او هموار شود.
برگرفته از کتاب مشکات دل شرح «المطالب السلوکیه»
تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی
علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:
[1]. بقره (2)، آیۀ 165.
[2]. مولوی، ديوان كبير شمس، غزل 1393، ص 539.
[3]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 612 _ 613.
[4]. همان، ص 613.
[5]. همان.
[6]. طبرى آملى، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص 154؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج 2، ص 151.
[7]. علامه طهرانى، لب اللباب در سير و سلوک، ص 150.
[8]. عزیزالدین نسفی از عارفان قرن هفتم میگوید: «بدانكه اين انسان كامل را اسامى بسيار است به اضافات و اعتبارات به اسامى مختلفه ذكر كردهاند و جمله راست است. اى درويش!
انسان كامل را شيخ و پيشوا و هادى و مهدى گويند و دانا و بالغ و كامل و مكمّل گويند و امام و خليفه و قطب و صاحب زمان گويند و جام جهاننما و آيينه گيتىنماى و ترياق بزرگ و اكسير اعظم گويند … و اين انسان كامل هميشه در عالم باشد و زيادت از يكى نباشد از جهت آنكه تمام موجودات همچون یک شخص است و انسان كامل دل آن شخص است و موجودات بیدل نتوانند بود؛ پس انسان كامل هميشه در عالم باشد و دل زيادت از يكى نبود، پس انسان كامل در عالم زيادت از يكى نباشد.» عزيزالدين نسفى، الإنسان الكامل، ص 75
[9]. سید بن طاووس، جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص 26 _ 27.
[10]. ابن فارض گفته است:
أنتم فروضي و نفلي
أنتم حديثي و شغلي
جمالكم نصب عيني
إليه وجّهت كلّي
و سرّكم في ضميري
و القلب طور التّجلّي
شما واجبات و مستحبات من هستید. شما سخن و مشغولیت من هستید.
زیبایی شما همواره در برابر دیدگان من است و با تمام وجودم به سوی آن تمایل دارم.
و راز شما در درون من است و دلم مانند کوه طور محل تجلی شماست. دیوان ابن فارض، ص 175.
[11]. ر.ک: علامه طهرانی، روح مجرد، ص 347.