عشق به امام حسین و امام زمان (علیهماالسلام) در دل سید هاشم حداد (ره)

عشق به امام حسین و امام زمان (علیهماالسلام) در دل سید هاشم حداد (ره)

عشق به امام حسین و امام زمان (علیهماالسلام) در دل سید هاشم حداد (ره)

اهمیت توسل به اهل بیت(علیهم السلام)

سالک از راه اهل‌بیت (علیهم السلام) بيشتر می‌تواند نيرو بگيرد به شرط آن كه ایشان را وسيله بداند نه این‌که آن‌قدر توسّل را زياد كند كه از توجّه به خدا كاسته شود. ما اهل‌بیت (علیهم السلام) را برای رسیدن به خدا می‌خواهيم و ایشان بهترین وسیله برای قرب به خدا هستند؛ ولی باید توجه به طریقی بودن ایشان را هم در نظر بگیریم.[1]

بزرگان اهل معرفت‌‌؛ ‌‌خصوصاً عارفان بزرگ این سلسله نورانی‌‌‌‌‌‌‌؛ نظیر آیت‌اللّه سیداحمد کربلایی(رحمةالله)، آیت‌اللّه سیدعلی‌آقای قاضی(رحمةالله) و استاد ما آیت الحقّ سید هاشم حداد(رحمةالله) همه بر ضرورت توسّل به ائمّه معصومین(علیهم السلام) تأکید داشتند.

آیت‌اللّه قاضی(رحمةالله) در وصیّت‌نامه خود بر روضۀ‌ هفتگیِ حضرت اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) تأکید کرده و آن‌را سبب گشایش امور معنوی و مادی دانسته‌اند. آیت‌اللّه سیداحمد کربلایی(رحمةالله) از شدت گریه و بکاء در عشق به خدا و اهل بیت(علیهم السلام) یک چشم خود را از دست داد.

جلسات استاد در ظاهر؛ مثل درس‌های حوزه، دائماً قال ‌الصادق(علیه السلام) و قال ‌الباقر(علیه السلام) گفته نمی‌شد؛ ولی آن‌چه ایشان می‌گفت همه مستند به قرآن و سخنان أئمۀ معصومین(علیهم السلام) بود. ايشان، استاد ديده و مجاهدت كرده و منازل بالای اين راه را طیّ كرده بود، پس چگونه می‌توان به سخنان ایشان اطمینان نداشت!

همان‌طور كه مقلّد به مرجع خود اطمينان دارد، اهل سلوک هم می‌دانند كه اين اساتید از عرفای شيعه و جزء كسانی‌اند كه يک كلمه اگر مستند به قرآن و سنّت نباشد، نمی‌گويند.

استاد را نيز اين‌طور شناخته بوديم، اما كسانی بودند که ايشان را به‌سبب شدّت اعتقاد و عمل به توحید و وحدت حضرت حقّ(جل جلاله)، متهم به انحراف از دین کردند و به‌علّت عدم درک صحیح از حقیقت نورانیِ وحدت‌ وجود، ایشان را متهم به تجسّم‌گرایی کردند و می‌گفتند استاد ما خدا را طور ديگری پرستش می‌کند؛

لذا اتهامات به این ولیّ خدا تا جايی ادامه یافت كه استاد، بعضی از این مخالفین را طلبيد و برای‌شان شهادتَين خود را گفت و اصول عقايد اسلامی خود را يكی بعد از ديگری برای آنان بازگو كرد و این در حالی بود که ایشان در همان زمان، جزء نوادر اهل توحید و نزدیک‌ترین مردم به ولایت حضرات معصومین(علیهم السلام) بود و فاصله‌اش با مخالفان خود از نظر تدیّن، زمین تا آسمان بود!

ولی مخالفین خود را با قلبی گشاده و مهربان تحمّل می‌کرد تا این‌که بعداً برخی‌ متوجه اشتباه‌شان شدند و از ایشان عذر‌خواهی کردند.

توجه به کیفیّت زیارت

در زمان استاد، آقایی بود که در سال، چند مرتبه به کربلا می‌آمد. ما آن شخص را می‌شناختیم از علمای تهران بود. این آقا منبری معروفی بود و در تهران خیلی جاها دعوتش می‌کردند.

ایشان پول‌های منبرش را جمع می‌کرد و دائماً کربلا، عمره، مشهد و در سفر بود تا این‌که روزی آقای حداد(رحمةالله) فرمود: «پس تو چه وقت زیارت می‌کنی!» مثل ماجرای شهید مطهّری(رحمةالله) که استاد فرمود: «پس تو چه وقت  نماز می‌خوانی!» این بنده خدا جا خورد؛ که این کلام حداد(رحمةالله) به چه معناست؟! این‌همه برای رفتن به زیارت زحمت می‌کشم؛ اما ایشان می‌گوید چه وقت زیارت می‌کنی؟!

این حرف استاد نیاز به توضیح و تبیین دارد. توضیح آن این‌که زائر؛ یعنی کسی که واقعاً زائر باشد و مزور را ببیند. شما وقتی می‌خواهید به دیدار یک نفر بروید آیا مزور، مخاطب خود را می‌بینید یا نه؟ در تحقّق زیارت سه چیز وجود دارد؛ زائر، زیارت و مزور. زیارت؛ یعنی همان دیداری که بین زائر و مزور حاصل می‌شود. زائر؛ یعنی زیارت کننده و مزور هم آن‌کسی است که مورد زیارت شما قرار می‌گیرد.

ما وقتی با این اعتقاد که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) زنده‌اند به مشاهد مشرّفه می‌رویم. خداوند می‌فرماید: «وَ لَا تَحسَبَنَّ الذِیِنَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أموَاتًا بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون؛[2]ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگان‌اند؛ بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.» اعتقاد داریم که به دیدار مرده نمی‌رویم بلکه به دیدار امام زنده می‌رویم.

وقتی شما به حرم رفتی، زمانی زیارت محقق می‌شود که این مزورِ زنده را ببینی، این چه وقت حاصل می‌شود؟ بعد از این‌که شما در معرفت اللّه، معرفت النفس، معرفت النبی و معرفت الامام قوی شده باشی و این‌ها را واقعاً در خودت ببینی؛ یعنی وقتی‌که حرم می‌روی تا امام را زیارت کنی، زمانی که مشغول گفت‌وگو با امام می‌شوی و می‌گویی: «وَ أَنَّکَ حَجَبتَ أَن سَمعِی کَلَامَهُم وَ فَتَحتَ بَابَ فَهمِی بِلَذیِذِ مُنَاجَاتِهِم؛[3]

و گوشم را از شنیدن کلام‌شان در پرده قرار داده‌ای و فهم مرا به چشیدن لذّت مناجات‌شان بازکرده‌ای.» دروغ نگویی. وقتی شما نمی‌توانی این زیارت را درست انجام بدی پس زائر واقعی نیستی و بهتر است به‌جای این سفرهای مکرّر، هزینه‌ها و وقت تلف کردن‌ها روحت را به کمال برسانی تا با معرفت امام، زائر واقعی آن‌حضرت شوی.

عزیز من! اول این روح را پاک و شفاف کن بعد به زیارت برو. آن‌وقت می‌بینی که امام همیشه نزد تو و در قلب توست، مزور را پیش خودت می‌بینی. شما باید به این تکامل روحی فوق‌العاده اهمیت بدی که «مَن زَارَ قَبرَ أبِی‌عَبدِ اللّه(علیه السلام) بِشَطِّ الفُرَاتِ کَمَن زَارَ اللهَ فَوقَ عَرشِهِ»[4] واقعاً عرشی شده باشی آن‌وقت خدا را هم زیارت می‌کنی.

عشق حسینی(علیه السلام)

روش و منش سيّدهاشم حداد(علیه السلام) را عيناً و شهوداً درک كرديم كه ايشان به همان مقدار كه حالات خاصی در توحيد داشت، به همان مقدار بلكه گاهی بيشتر در حرم حسينی(علیه السلام) تجلیات داشت. ما وقتی‌که همراه ايشان مشرّف می‌شديم، اين تجليّات برای‌مان مشهود بود.

در این گفتار به تبیین و توضیح مطالبی پرداخته‌ایم که توجه و توسّل بسیار استاد را به حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) نشان می‌دهد. با مطالعه و دقت در این حکایت‌ها، ابطال برخی از تهمت‌ها و اندیشه‌های باطل دربارۀ ایشان روشن می‌گردد.

اول زیارت سیدالشهدا(علیه السلام) و بعد ملاقات استاد

‌شبی در سفر زیارتی از نجف اشرف به کربلای مُعلّا، قبل از تشرّف به حرم سیدالشهداء(علیه السلام) انقلابی در حال خود ‌دیدم. به خود گفتم ابتداء به منزل حضرت استاد و سپس حرم بروم بلکه با ملاقات و دیدن ایشان حالم تغییر کند. وقتی به منزل‌شان رسیدم نزدیک اذان صبح بود. هوا سرد بود و عبا بر سر کشیده بودم.

در را زدم؛ حضرت استاد، جلوی درب آمد و فرمود اول حرم بروید، زیارت کنید و بعداً این‌جا بیایید، ما هم اطاعت کردیم و بعد از زیارت به منزل استاد برگشتیم که البته آن زیارت هم زیارتی به‌یادماندنی شد؛ چون عنایت‌های خاص سیدالشهدا(علیه السلام)(علیه السلام) شامل حال ما گردید و در احاطۀ نوری، معنوی و جذبه‌های خاص حضرت قرارگرفتیم. الحمدللّه.

گریه‌های شدید‌ در رثای سید الشّهدا(علیه السلام)

استاد در مجالس امام حسین(علیه السلام) وقتی مصیبت‌ها را می‌شنید، بسیار گریه می‌کرد و آه و ناله‌شان بلند می‌شد. همین‌که روز عاشورا می‌رسید، چهره‌اش برافروخته می‌شد و در یک انقلاب عجیبی به سر می‌برد. وقتی‌که جلوی ایشان نام امام حسین(علیه السلام) برده می‌شد قطرات اشک از چشمان‌شان جاری می‌شد و مثل باران اشک می‌ریخت و از شدّت گریه، شانه‌های‌شان تکان می‌خورد.

با این‌حال؛ متأسفانه بعضی‌ها می‌گویند که ایشان لباس جشن می‌پوشیده و شادی می‌کرده و از این حرف‌هایی که کذب آن‌ها مثل روز، روشن است. آن‌هایی که چنین تهمت‌هایی به این شخصیت بزرگ می‌زنند و در بعضی از سایت‌ها و فضای مجازی، ایشان را متهم می‌کنند، به‌سبب کم‌اطلاعی و در برخی موارد غرض‌ورزی است؛ زیرا ما سال‌های طولانی در خدمت ایشان بودیم و می‌دانیم که این‌ حرف‌ها کذب محض و تهمت است.

علّامه طهرانی(رحمةالله) در کتاب روح مجرّد می‌نویسد: « حداد(رحمةالله) در دهه عزاداری سراسر ابتهاج و مسرّت بود»[5] این ابتهاج حداد(رحمةالله) در ایام عزاداری محرّم، مخصوصاً روز عاشورا، مثل همان حالی بود که امام حسین(علیه السلام) داشتند؛ یعنی هرچه مصیبت به امام وارد می‌‌شد ابتهاج ایشان بیشتر می‌‌شد. این ابتهاجی که حضرت داشت، ابتهاج توحیدی بود. استاد تمام این وقایع را از مَطْلع و مبدأ اعلی می‌‌دیدند.

روز عاشورا روز تجلیات، قربانی و توحید است. حال آقای حداد(رحمةالله)  هم در روز عاشورا به‌صورت بروز آن تجلیات بود نه آن‌چه که مخالفین ایشان می‌گویند. خودِ علّامه(رحمةالله) هم توضیح دادند که مرادشان چه هست و منظور، آن معنای باطلی که مخالفان منتشر می‌کنند نیست.

از طرفی علّامه(رحمةالله) در ادامه همین مطلب می‌نویسد: «در دهه عاشورا حضرت آقای حداد(رحمةالله) بسیار گریه می‌کردند»[6] آیا مخالفین ایشان این مطلب علّامه(رحمةالله) را نمی‌بینند؟! چرا مطالب را تقطیع می‌کنند؟ آیا از خدا و روز قیامت نمی‌ترسند؟!

روزی در محضر استاد بودیم، دوستان ما یکی از منبری‌های معروف نجف به نام آقا سیّد حسن را از حرم به منزل استاد دعوت کردند و به ایشان قبلاً گفته بودند که این‌جا مجلس عمومی نیست و شما در محضر عارف بزرگی نشسته‌اید.

هرچه توان دارید روضه‌خوانی را با اخلاص و از سوز دل بخوانید. وقتی این سیّد، ذکر مصیبت را شروع کرد دیدیم استاد(رحمةالله) با تمام وجود متوجّه ذکر مصائب شدند و همانند مادرِ بچه مُرده گریه‌های متوالی داشت.

البته این گریه‌ها برخاسته از معرفتی بود که به مقام عرفانی امام حسین(علیه السلام) داشت؛ یعنی گریه‌های عارفانه و عاشقانه؛ نمی‌توان کارهای عارفان را باکارهای یک بشر معمولی قیاس کنیم و انتقاد کنیم سید هاشم(رحمةالله) چرا در ایام مصیبت شاد می‌شد؟

حافظ می‌گوید: خنده و گریه عشّاق زجای دگر است.[7] نه آن گریۀ عامیانه؛ یقیناً گریه یک عارف با عوام مردم فرق دارد. وقتی آقای حداد(رحمةالله)  به گریه می‌افتاد از کثرت گریه شانه‌های‌شان تکان می‌خورد و وقتی خنده می‌کرد مثل گریه، خنده و شادی‌شان زیاد بود.

سیدبرهان فرزند حداد(رحمةالله) می‌گوید:

مرحوم پدر ما در مصائب حسینی خیلی گریان می‌شد و در ایام عاشورا خیلی خرج می‌کرد و اطعام می‌داد. خود ایشان کنار دیگ غذا می‌ایستاد و بسیار به مردم و زائرانی که به کربلا می‌آمدند خدمت می‌کرد. مرحوم ابوی سه روز در منزل روضه می‌گرفت و روضه‌خوان‌ها برای ایشان در منزل روضه می‌خواندند و ایشان گریه می‌کرد.

 این شایعه‌ها و این‌که مرحوم والد در روز عاشورا خندان بود همه کذب و تهمت است و آن مطلبی که راجع به این موضوع در روح مجرد آمده، یک معنای دقیق عرفانی دارد که هرکسی نمی‌تواند معنای آن را بفهمد.[8]

فنای توحیدی در حرم حسینی(علیه السلام)

بنده همراه استاد(رحمةالله) و دوستان و گاهی هم تنهایی تشرفات متعدّدی به حَرمَیْن شریفَیْن آقا امام حسین و آقا ابوالفضل(علیه السلام) داشتیم. جلوه‌های توحیدی از ایشان می‌درخشید. بنده حالات گوناگونی را از ایشان همراه با شور، شعف و عشق به توحید مشاهده می‌کردم.

یک روز در حرم امام حسین(علیه السلام) بنده تنها در محضرشان بودم که مقابل ضریح آقا سیدالشهدا(علیه السلام) این مطلب به‌طور عیان از ایشان مُتجلّی شد و آن این‌که وقتی چشم ایشان به یک‌یک زوّار می‌افتاد مثل کسی که با دید توحیدی به خورشید، ماه، آسمان و دریا نگاه می‌کند، نگاه می‌کرد و مردمِ زائر را این‌گونه تماشا می‌کرد و از یک فنای معنوی ویژه‌ای در حرم حسینی(علیه السلام) برخوردار شده بود.

عشق مهدوی

توجه و توسل به ولیّ امر زمان، حجت بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه) برکات معنوی و عرفانی غیرقابل انکاری دارد. سیدهاشم حداد(رحمةالله)، آن مرد بزرگ دائماً در حال توسل بود. در این‌جا به برخی از مصادیق ارتباط ایشان با حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) اشاره می‌کنیم:

1.معرفت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)

در فرازی از دعای عرفه می‌خوانیم: «عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصِيباً؛ کور باد چشمی که تو را مراقب خویش نبیند و زیان‌بار باد معامله بنده‌ای که تو از محبت خویش برای او بهره‌ای قرار نداده‌ای.»

از استاد ما سؤال کرده بودند که آیا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را دیده‌اید؟! ایشان فرموده بود: «کور باد چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اوّلین نظر، نگاهش به آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) نیفتد». دیدن خدا و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هر دو معرفت می‌خواهد، معرفتی که سالک هر لحظه خدا و حجّت او را ناظر و حاضر بر خود بداند.

ایشان در مورد ملاقات با حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) همان رویّه استادشان آقاسیّدعلی قاضی(ره) را داشت و می‌فرمود: «انسان باید از راه معرفت، به آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) برسد و اگر سالکی در معرفت قوی شود دیگر نیازی به زیارت جسمی و فیزیکی حضرت ندارد؛ چون در این حالت حضرت را در خودش می‌بیند و نور آن بزرگ‌وار را در خود حس می‌کند و سیراب می‌شود.»

استاد تأکید داشتند که زیاد به یاد آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) باشیم و به ایشان در دل زیاد توسّل کنیم تا کم‌کم روح حضرت در ما بزرگ شود و به عینیّت رسد. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را باید در دل دید و درک و معرفت نوری به حضرت پیدا کرد.

ایشان کلمه‌ «یا صاحب‌الزمان» از دهانش نمی‌افتاد آن‌هم چه یا صاحب‌الزمانی! از ته دل! از همان حضور نزدیک و متّحد با آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه). ما بارها و بارها در همه حال ایستاده و نشسته این عشق امام زمانی را از ایشان می‌‌دیدیم. این حالت، نشانه این بود که ایشان قلباً در هر حال توجّه کامل به آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) دارد.

بعضی آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را می‌بینند اما اصلاً  ایشان را نمی‌شناسند. علّامه نوری(رحمةالله) در کتاب «نجم الثّاقب» داستان‌های زیادی از تشرف به محضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)  نقل کرده است.

بعضی افراد بعد از مفارقت با آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه)، از روی علائمی می‌فهمیدند که آن آقا، حضرت صاحب(عجل الله تعالی فرجه) بوده است؛ ولی فردی مثل سیّد بحرالعلوم(رحمةالله) همان‌جا آقا را می‌بیند و می‌شناسد! این یعنی چی؟ چرا بعضی با این‌که آقا را می‌بینند همان لحظه نمی‌شناسند؟ برای این است که در باطن معرفت نیست.

اگر آن معرفت باشد، هرکسی حضرت را ببیند باید همان‌جا بشناسد؛ لذا ایشان تأکید داشت که این‌قدر دنبال ختم و ختومات جهت رؤیت ظاهری نروید. عاشق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) باید خودش را به معرفت امام برساند تا این‌که امام را در خودش ببیند و دیگر احساس ‌نکند که امام از او جداست تا بخواهد دنبال امام به این‌طرف و آن‌طرف برود.

در صورتی که انسان به معرفت حضرت(عجل الله تعالی فرجه) دست پیدا کرد، زیارتِ جسمانیِ حضرت(عجل الله تعالی فرجه) بیشتر برای او فراهم می‌شود؛ زیرا او تزکیه نفس کرده و حجابی بین او و حضرت(عجل الله تعالی فرجه) نیست و معرفت او به امام، بالنّورانیه است.

2.ارتباط باطنی با امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)

علّامه طهرانی(رحمةالله) در روح مجرّد بیان می‌کند: «ذکر ایشان یا صاحب الزّمان(عجل الله تعالی فرجه) بود و این ذکر را روی زبان‌شان تکرار می‌کردند.»[9] واقعاً این‌چنین بود که یک حالت حضور و معرفتی داشت و معلوم بود که در محبت حضرت ولی‌عصر(عجل الله تعالی فرجه) غرق‌ شده‌ و به یک ملاقات روحی دائم، نه فیزیکی موقّت، دست‌یافته‌اند.

این ارتباط روحی در اذن دخول حرم‌های ائمّه اطهار(علیهم السلام) آمده است: «… وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَكَ وَ خُلَفَاءَكَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ، أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ، يَرَوْنَ مَقَامِي، وَ يَسْمَعُونَ كَلامِي، وَ يَرُدُّونَ سَلامِي وَ أنَّکَ حَجَبْتَ عَن سَمعِی کَلَامَهُم وَ فَتَحْتَ بابَ فَهمِی بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِم؛[10]

و می‌دانم که رسولت و جانشینانت (که درود بر آنان باد) همواره زنده‌اند و نزد تو روزی داده می‌شوند، محل ایستادنم را می‌بینند و سخنم را می‌شنوند و به سلامم پاسخ می‌دهند، خدایا تو شنیدن صدای کلام آن‌ها را از گوش من محجوب کردی و نشانه توجّه آن‌ها را با لذّت مناجات با ایشان، به من فهماندی».

زائر، صدای امام را نمی‌شنود؛ ولی از طریق لذت مناجات با امام، توجه حضرت به خود را می‌فهمد و یا در یکی دیگر از زیارت‌نامه‌های آقا امام حسین (علیه السلام)این‌گونه می‌خوانیم: «… فَالنَّفسُ غَیرُ رَاضِیَّةٍ  بِفِراقِکَ وَ لَا شَاکَّةٍ  فِی حَیاتِک؛[11] جان من راضی به فراقت نیست و شکی در حیات و زنده ‌بودنت ندارم.» اشاره دارد به این‌که ائمّه(علیهم السلام) زنده و مُرده ندارند و درهرحال انسان می‌تواند به آن‌ها توجّه کند.

شخصيّت استاد به اين صورت بود كه در وجود ايشان ملکه‌ای از مراقبه الهی كاشته شده بود كه هميشه در محضر خدا بود و ما اين حضور منوّر را در باطن ايشان می‌ديديم. همان‌طور كه بايد به خدا ملكه حضور داشته باشيم، باید به ائمّه(علیهم السلام) به‌ويژه امام‌زمان (عجل الله تعالی فرجه)نيز ملكه حضور داشته باشيم. بايد آن‌قدر شيفته حضرت باشيم که همیشه حضورش را در وجودمان احساس كنيم.

گاهی توجه باطنی ایشان به حضرت آن‌قدر شدید بود كه وقتی «يا صاحب الزّمان» را از او می‌شنيديم، انقلابی در ما ایجاد می‌شد. «يا صاحب الزّمان» گفتن ايشان بدون اختيار بود. عيناً مثل كسی كه بی‌اختیار اما با توجه کامل «يااللّه» می‌گويد. وقتی عارف و انسان كامل، مستغرق در توحيد باشد، خود را به هیچ وجه نمی‌تواند از ولایت معصومین (علیهم السلام) جدا ببیند؛ چون پذیرش ولايت و امامت شرط اين راه هستند.

 

 

برگرفته از کتاب حداد در آیینه حداد 

تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی

 

علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:

کتاب حداد در آیینه حداد

 

 

[1]. در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم: «السلام علی الدعاة الی الله و الأدلاء علی مرضات اللهف و التامین فی محبة الله و المخلصین فی توحید الله؛ سلام بر شما داعیان به سوی خدا و راهنمایان به رضا و خشنودی او، سلام بر کاملان در محبت و عشق خدا و صاحبان مقام اخلاص در توحید او.»

[2]. آل‌عمران، آیه ۱۶۹.

[3]. ابراهیم کفعمی، المصباح، ص۴۷۲.۴۷۳.

[4]. محمد طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۴۶.

[5]. طهرانی، روح مجرّد، ص ۷۸.

[6]. همان، ص ۷۹.

[7]. دیوان حافظ، غزل ۳۸۰.

[8]. طهرانی، روح مجرد، ص 79.

[9]. همان، ص ۵۱۳.

[10]. ابن طاووس، مصباح الزائر، جلد ۱، صفحه ۴۱۸.

[11]. مفاتیح الجنان، دعای امام حسین(علیه السلام) در روز عرفه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو محصولات