حضور دائم خداوند

 بسیاری از ما به اسباب ظاهری و مادی به عنوان منبع روزی و رزق خود نگاه می‌کنیم و از درک عمیق رازقیت خداوند غافل هستیم. این نگرش، ما را به سمت وابستگی به حقوق سر ماه، مغازه یا هر منبع مادی دیگر سوق می‌دهد و در حقیقت، ما را از حقیقت توحید و یگانگی خداوند دور می‌کند.

در حالی که خداوند می‌تواند روزی را به طرق غیبی و غیرمنتظره به ما عطا کند، ما باید همواره به یاد داشته باشیم که این اسباب تنها ابزارهایی هستند که خداوند برای ما قرار داده است. در این صورت است که می‌توانیم به رازقیت، کرم و رحمت الهی ایمان داشته باشیم و در تمام امور زندگی‌مان به او توکل کنیم.

«سُبْحَانَ اللَّهِ الَّذِي يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلاَثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لاَ خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لاَ أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَ لاَ أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَمَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بکل شیءٍ علیم»؛

منزّه است خدا که آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است می داند، هیچ گفت‌ و گوی محرمانه‌ای میان سه نفر نیست مگر آن‌که او چهارمی آنان است و نه میان پنج نفر مگر آن‌که او ششمی آنان است و نه کمتر از آن و نه بیشتر مگر آن‌که او هرجا که باشند با آنان است، سپس روز قیامت ایشان را به اعمالی که انجام داده‌اند آگاه می‌کند؛ زیرا خداوند به هرچیزی داناست.

خداوندی که علم آسمان‌ها، زمین‌ و هرآنچه‌ که در آن‌ها است را می‌داند و این آگاهی و علم به قدری دقیق است که اگر سه یا پنج نفر از شما با هم در گوشی، به ‌صورت سرّی و مخفیانه  صحبت کنید و نجوایی داشته باشید، چهارمین و ششمین شما خداوند است که از تمام اسرار و اخبارتان با خبر است.

این آیۀ کریمه از بهترین آیات قرآن است که تأمل کردن در آن انسان را به توحید می‌رساند. آیا خداوند به صورت و شکل یک موجودی کنارتان قرار می‌گیرد و به نجوای شما گوش می‌دهد؛ مثلاً به شکل یک موجود ملکوتی شبیه ملائکه، در حالی که این اشتباه و غلط است؛ چون خداوند محدود می‌شود.

خداوند خودش هم در قرآن فرموده: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا إِلَٰهٌ وَاحِدٌ»؛[1] البته آنان که گفتند خدا یکی از سه است کافر گردیدند و حال آنکه جز خدای یگانه خدایی نیست. این «ثالث ثلاثة»؛ کفر است، اما چرا آیۀ نجوی کفر نیست؟ فرق این آیه با آیۀ نجوی در این است که در آیۀ «ثالث ثلاثه»؛ به خداوند اشاره و او را واحد عددی حساب کرده است؛ چون خداوند را وحدت عددی دانسته؛ پس کفر می‌شود.

مرحوم علامۀ طباطبایی ذیل این آیۀ شریفه می‌گوید: معنای چهارمى بودن خدا براى سه نفر و ششمى بودن براى پنج نفر اهل نجوى- منافاتى با آيه شريفه‏« لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ»؛ ندارد؛ چون منظور مشرکین اين بود كه خدا واحدى عددى است كه به اضافۀ دو خداى ديگر مى‏شوند سه خدا، درحالی كه وحدت خدا عددى نيست و محال است چيزى غير او با او فرض شود تا دوم او باشد. پس مراد از چهارمى بودن خدا براى سه نفر و ششمى بودن براى پنج نفر، همين است که او عالم به سخنان سرّى و پنهان است.

به تعبیر دیگر خداوند به آن‌ها علم و در اطلاع داشتن از سخنان سرّى آن‌ها مشترک است، نه اين‌كه خدا عدد سه نفر آن‌ها را به صورت‏ انسان مجسم چهار نفر كند؛ زيرا خداى سبحان منزه از جسميت و ماديت است.

منظور از دو استثناى‏«إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ»؛ و«إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ»؛ يک چيز است و در هر دو می‌خواهد بفهماند چيزى بر خدا پوشيده نيست؛ پس در حقيقت بازگشت اين دو استثنا به يك استثنا است، و آن‏«إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ»؛ است. اين معيت يا معيت علمى است، و معنايش اين است: خدا در هر حال به آن‌ها علم دارد و يا معيت وجودى است و معنايش اين است: هر جا فرض شود افرادی مشغول نجوى هستند، خدا آنجاست، شنوا و عالم به سخنان آن‌هاست.

و مقصود از«أَيْنَ ما كانُوا»؛ یعنی وقتى معيت خدا با اهل نجوى معيت علمى است، نه قرب جسمانى، تفاوت نمی‌کند كه آن مكان نزدیک است يا دور؛ پس هيچ مكانى از خدا خالی نيست، در عين اين‌كه در مكان قرار نمی‌گیرد.[2]

پس خداوند چهارمینِ سه نفر و ششمینِ پنج نفر است نه چهارمین چهار نفر و ششمین شش نفر(دقت شود)، اگر خداوند شمارش شود کفر است و همان طور که علامۀ طباطبایی گفته: مقصود از این آیه، قرب و بعد مکانی نیست. او مجرد و بدون صورت و کیف است مکان ندارد و چون مکان ندارد؛ پس هیچ مکانی هم از او خالی نیست «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ»؛[3] هر کجا باشید او با شماست.

این معیت و در کنار مخلوقات بودن به معنای احاطه داشتن است و احاطۀ او احاطۀ معیت است. این محیط بودن بر افراد احاطۀ ذاتی و صفاتی بر مخلوقات است؛ یعنی تمام مخلوقات قائم به ذات و صفات او هستند؛ چون فقر ذاتی دارند «وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»؛[4]

معبود دیگری را با خدا مخوان که هیچ معبودی جز او نیست، همه چیز جز ذات پاک او فانی می‌شود، حاکمیت تنها از آن اوست و همه بسوی او بازگردانده می شوید. مخلوقات به وجود او باقی و در مقابل او فانی هستند این که می‌فرماید: چهارمین یا ششمین آن‌‌هاست به این صورت نیست که در عرض مخلوقات باشد چون ذات پاک او جسم نیست این احاطۀ ذات و صفات بر ممکنات است و این موجب وحدت عددی نمی‌شود.

«هو واحد لا بعدد»؛ او واحد است؛ ولی نه وحدت عددی. مخلوقات مظاهر و تجلیات آن ذات مقدس هستند؛ لذا از هر موجودی به آن موجود نزدیک‌تر است.

دوست نزديک‌تر از من به من است

وین عجب‌تر که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت که دوست

در کنار من و من مهجورم[5]

«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»؛[6] ما انسان را آفریدیم و وسوسه‌های نفس او را می‌دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم.  فرض کنید: پنج نفر نشسته‌اند و ما یک یک آن‌ها را می‌شماریم.

نفر اول فلانی نفر دوم فلانی تا نفر پنجم حساب می‌کنیم هر کدام از آن‌ها از هم جدا هستند، اما به خداوند اگر اشاره کنیم که ششمین است. می‌بینیم خداوند با تک تک آن‌هاست نه تنها سخنان سرّی آن‌ها، بلکه از ضمیر و درون تک تک آن‌ها با خبر است.

با اولی، دومی و…؛ ولی نه با ممزوج شدن «دَاخِلٌ‏ فِي‏ الْأَشْيَاءِ لَا كَشَیء فِي شَیء دَاخِلٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ لَا كَشَیء مِنْ شَیء خَارِجٍ»؛[7] خداوند داخل در اشیا است اما نه مانند چیزی که داخل در چیزی است و خارج از اشیا است اما نه مانند چیزی که خارج از چیزی است.

طبق فرمایش حضرت امیرالمؤمنین  (علیه السلام) خداوند داخل تمام ذرات، مولکول‌ و سلول‌ها هست و این که خارج از اشیا است؛ یعنی از اشیا جدا نیست. در جای دیگری امیرالمؤمنین (علیه السلام)  می‌فرماید: «مَعَ كُلِّ شَیء لَا بِمُقارِنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَیء لَا بِمُزَايِلَةٍ»[8]؛

او با همه چيز است اما نه به اين صورت كه قرين آنها باشد و غير همه چيز است، اما نه به اين معنا كه بيگانه و جدا از آنها باشد؛ یعنی تمام مخلوقات ربط به او دارند. سایۀ خداوند هستند، احاطه به همۀ موجودات دارد و هر موجودی تحت ارادۀ ذات پاک اوست نه این که در ردیف و عرض مخلوقات باشد.

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)  می‌فرماید:« أَوَّلُ اَلدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ اَلتَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ اَلتَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ اَلْإِخْلاَصُ لَهُ وَ كَمَالُ الاخْلاَصِ لَهُ نَفْيُ اَلصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ اَلْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ اَلصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَد أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلاَمَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ»؛[9]

سرآغاز دین، معرفت و شناخت اوست و کمال معرفتش تصدیق به ذات پاک اوست و کمال تصدیق به او همان توحید اوست و کمال توحیدش، اخلاص براى اوست و کمال اخلاص براى او، نفى صفات ممکنات از اوست.

چرا که هر صفتى (از این صفات) گواهى مى دهد که غیر از موصوف است و هر موصوفى (از ممکنات) شهادت مى دهد که غیر از صفت است، پس هر کس خداوند سبحان را با صفاتى همچون صفات مخلوقات توصیف کند او را با امور دیگرى قرین ساخته و آن کس که او را با چیز دیگرى قرین کند دوگانگى در ذات او قائل شده

و کسى که دو گانگى براى او قائل شود اجزایى براى او پنداشته و هر کس براى او اجزایى قائل شود به راستى او را نشناخته است و کسى که او را نشناسد به او اشاره مى کند و هر کس به او اشاره کند او را محدود شمرده و هر کس او را محدود بداند او را به شمارش درآورده است و در وادى شرک سرگردان شده است و هر کس بگوید خدا در چیست؟

او را در ضمن چیزى پنداشته و هر کس بپرسد بر روى چه قرار دارد؟ جایى را از او خالى دانسته است. نمی‌شود به او اشاره کرد؛ چون با همه و در همه ‌جا است همه‌جا را فرا گرفته اگر به او اشاره کنیم و او را بشماریم وجود او را محدود می‌کنیم در حالی که ذات مقدس او نامتناهی است. در جای دیگری می‌فرماید: «مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَ مَنْ عَدَّهُ فَقَدْ اَبْطَلَ اَزَلَهُ»[10]؛

هر كه برايش حدّ و مرز قائل شود، او را شمرده است و هركه او را بشمارد، ازلى بودنش را باطل ساخته است. وقتی می‌گوییم الله اکبر به چه معناست؟ کسی نزد امام صادق (علیه السلام)  تکبیر گفت: «قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اَللَّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ اَللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ فَقَالَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَدَدْتَهُ فَقَالَ اَلرَّجُلُ كَيْفَ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ اَللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفُ»؛[11]

مردی در نزد امام صادق (علیه السلام)  گفت اللّٰه اكبر حضرت فرمود كه خدا از چه چيز بزرگتر است آن مرد عرض كرد كه از هر چيزى حضرت صادق (علیه السلام)  فرمود كه خدا را به‌اندازه در آوردى آن مرد عرض كرد كه چگونه بگويم فرمود بگو كه خدا بزرگتر است از آن‌كه به‌ وصف در آید.

این که حضرت فرمود: «حددته»؛ خداوند را محدود کردی؛ یعنی اگر آسمان، زمین و اشیایی در عالم هستی هست خدایی هم در کنار این‌ها وجود دارد؛ پس برای خدا حدّ و مرز درست شد. اشیا، مخلوقات محدودی هستند و خداوند هم یک موجود محدود می‌باشد با این تفاوت که خداوند از تمام آن‌ها بزرگ‌تر است؛ لذا پرسید پس چه بگویم؟ حضرت فرمودند: «قُلْ اَللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفُ»؛ بگو خداوند بزرگ‌تر از آن است که وصف شود.

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر

ما هم‌چنان در اول وصف تو مانده‌ایم[12]

 

تو بندۀ خدای متعال هستی و نباید مراقبه را از دست بدهی خداوند را در همه حال رقیب و حاضر و ناظر خود بدان. حرفی نزن که پسند خداوند نباشد. این جملات دعا که قرآنی هم هست بسیار مناسب است برای شما که اهل مراقبه هستید این کلمات را برای خود دائماً زمزمه کنید تا مراقبۀ قلبی‌تان قوی شود.

در پایان این بند می‌فرماید: «وَ لا اَدنی مِن ذَٰلِكَ وَ لا اَکثَر اِلّا هُوَ مَعَهُم أَيْنَمَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بکل شیءٍ علیم ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بکل شیءٍ علیم»؛ و نه کمتر از آن و نه بیشتر مگر آن‌که او هرجا که باشند با آنان است، سپس روز قیامت ایشان را به اعمالی که انجام داده‌اند آگاه می‌کند؛ زیرا خداوند به هرچیزی داناست.

کمتر از آن عددی که گفتیم و بیشتر از آن عدد را خداوند می‌داند، کمترین عددی که ذکر شد سه نفر و بیشترین عدد پنج نفر بود. می‌گوید: اگر از سه نفر هم کمتر باشید؛ یعنی دو نفر بنشینید با هم گفت و گو کنید، سومین شما خداوند است یا از پنج نفر، بیشتر باشید و باهم نجوی کنید، سخن سرّی بگویید نفر بعدی خداوند است.

در آسمان‌ها، زمین‌ یا هر کجای این جهان پهناور باشید، خداوند همراه‌ و در معیت شماست و در روز قیامت ما را از تمام کارهایمان با خبر می‌سازد. ما روز قیامت را در پیش داریم، مراقب باشیم، خدای رقیب و حسیب، خدای حاضر و ناظر، همراه ماست. خداوند به هر امری از امور و به هرچیزی آگاه و داناست، کلیۀ امور در دست اوست، این معرفت و شناخت را تحصیل کنیم و از خداوند خود غافل نمانیم.

امیدواریم با بیاناتی که در باب بزرگی خداوند بیان شد بتوانیم مقداری ولو کم، به عظمت خدای بزرگ معرفت پیدا کنیم. اگر عظمت و جلالت خداوند در قلوب ما جای بگیرد این دل نرم می‌شود. دل‌هایی که شبیه سنگ هستند و به راحتی نرم نمی‌شوند علتش این است که عظمت و بزرگی خداوند را در قلوب خود وارد نمی‌کنند.

اگر تفکر کنیم در عظمت خداوند نسبت به موضوعاتی که در همین دعاها، آیات قرآنی و روایات اهل‌بیت (علیهم السلام)  آمده است و مخلوقات عظیم خداوند را در این دنیا ببینیم و کشف کنیم، باغ وحش برویم، حیوانات مختلف را ببینیم به عظمت او پی می‌بریم و عظمت و جلالت خداوند در دل ما قرار می‌گیرد در این صورت قهرا قلوب ما نرم می‌شود وقتی دل نرم شد آن‌وقت چیزهایی که در قلب هست خودش را ارائه می‌دهد.

آن گنج مخفی در دل به واسطۀ آن رقت، خضوع و خشوعی که پیدا می‌شود خودش را نشان می‌دهد؛ ولی تا وقتی که پردۀ غلظت، کبریا و سنگی بر روی دل باشد نمی‌تواند به جزئیات پنهانی در دل برسد.

ای وجود تو اصل هر موجود

هستی و بوده‌ای و خواهی بود

صانع هر بلند و پستی تویی

همه هیچ‌اند هر چه هست تویی

نقشبند صحیفهٔ ازل تویی

یا وجود قدیم لم‌یزل تویی

نی ازل آگه از بدایت تو

نی ابد واقف از نهایت تو

از ازل تا ابد سفید و سیاه

همه بر سر وحدت تو گواه

ورق نانوشته می‌خوانی

سخن ناشنیده می‌دانی

پیش تو طایران قدوسی

بهر یک دانه در زمین‌بوسی

روی ما سوی توست از همه سو

سوی ما روی تست از همه رو

همه سر بر خط قضای تو اند

سر به سر طالب رضای تو اند

گر ز من جز گنه نمی‌آید

از تو غیر از کرم نمی‌شاید

گرچه لب‌تشنه‌ام فتاده به خاک

چون تو را بحر لطف هست چه باک؟[13]

 

 

 

 

برگرفته از کتاب تسبیح کا‌ئنات شرح « تسبیحات عشر ماه مبارک رمضان »

تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی

 

علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:

کتاب تسبیح کا‌ئنات

 

 

 

 

 

[1] . مائده (5)، آیۀ 73.

[2] . علامۀ طباطبایی، المیزان، ج 19، ص184.

[3] . حدید (57)، آیۀ 4.

[4] . قصص (28)، آیۀ 88.

[5]  . سعدی، گلستان ، ص 89.

[6] . ق (50)، آیۀ 16.

[7] . شیخ صدوق، توحید ، ص41.

[8] . نهج البلاغة، ص 40.

[9] . نهج البلاغة، ص39.

[10] . همان، ص212.

[11] . کلینی، کافی، ج 1، ص 117.

[12] . سعدی، گلستان ، ص 20.

[13] . هلالی جغتایی، دیوان شعر، ص 217.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو محصولات