آیا تاکنون به این فکر کرده‌اید که آیا مرگ، پایان همه‌چیز است؟ یا شاید این تنها پایان یک بخش و آغاز دنیایی دیگر باشد؟ از زمان‌های قدیم، انسان‌ها با شگفتی و کنجکاوی به موضوع بقای روح بعد از مرگ پرداخته‌اند. دانشمندان، فلاسفه و عارفان، هر کدام با رویکردی منحصر به فرد، به دنبال پاسخ به این سؤال بزرگ بوده‌اند.

در این مقاله، با استفاده از تفسیر عمیق فخر رازی و اشارات قرآن کریم، به بررسی شواهدی بر بقای روح پس از مرگ می‌پردازیم.

دلایل بقای روح: شواهدی از دنیای خواب

دانشمند معروف فخر رازی، ذیل آیۀ شریفه {وَیسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا}[1] برای اثبات بقای روح بعد از مرگ می‌گوید: «إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ یَرَی أَبَاهُ أَوْ ابْنَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ فِیِ الْمَنَامِ»؛ بسیاری از مردم، پدر یا فرزندشان را بعد از وفاتشان در خواب می‌بینند.

«وَیَقُولُ لَهُ: اذْهَبْ إِلَی الْمَوْضِعِ الْفُلَانِیِ؛ فَإِنَّ فِیِهِ ذَهَباً دَفَنْتُهُ لَكَ»؛ و شخص وفات یافته به بینندۀ‌ خواب می‌گوید: برو فلان‌جا؛ آن‌جا طلایی را برای تو دفن کرده‌ام. معمولاً زمان‌های قدیم اشیای قیمتی را در زیرزمین پنهان می‌کردند. از باب مثال اگر حمامی تخریب و تعمیر می‌شد، طلا یا اشیای قیمتی را زیر ستون آن دفن می‌کردند. این خواب دلیل بقای روح بعد از مرگ است؛ زیرا اگر روح نابود شده بود نمی‌توانست بعد از مرگ هیچ گونه حضوری داشته باشد.

«وَقَدْ یَرَاهُ فَیُوصِیِهِ بِقَضَاءِ دَیْنٍ عَنْهُ، ثُمَّ عِنْدَ الْیَقْظَةِ إِذَا فَتَّشَ کَانَ کَمَا رَآهُ فِیِ النَّوْمِ مِنْ غَیْرِ تَفَاوُتٍ»؛ یا در خواب به او سفارش می‌کند که قرض مرا ادا کند، سپس بینندۀ خواب بعد از بیداری وقتی به سراغ آن‌ها می‌رود، آن را همان‌طور که در خواب دیده، بدون کم و کاست می‌یابد. وقتی صاحب رؤیا به سراغ طلب‌کار می‌رفت او می‌گفت: پدر شما درست گفته است؛ بنابراین آن‌چه در بیداری پیش آمده با آن‌چه در خواب به او گفته‌ شده تطبیق دارد.

«وَلَوْلَا أَنَّ الْإِنْسَانَ یَبْقَی بَعْدَ الْمَوْتِ لَمَا کَانَ کَذَلِکَ»؛ اگر انسان پس از مرگ باقی نمی‌ماند، این اتفاقات نمی‌افتاد و این رؤیاها معنا نداشت. «وَلَمَّا دَلَّ هَذَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ الْإِنْسَانَ یَبْقَی بَعْدَ الْمَوْتِ وَدَلَّ الْحِسُّ عَلَی أَنَّ الْجَسَدَ مَیِّتٌ، کَانَ الْإِنْسَانُ مُغَایِراً لِهَذاَ الْجَسَدِ الْمَیِّتِ»؛[2] از آن‌جا که این اتفاقات دلیلی بر بقای انسان پس از مرگ است و از طرف دیگر دلیل حسّی می‌گوید این بدن مرده است، معلوم می‌شود که حقیقت انسانی با این پیکر بی‌جان مغایرت دارد.

بنابراین روح زائل نشده و بعد از مرگ حیات دارد. رؤیا، برهان و حجتی است بر این‌که روح فناناپذیر بوده و بقای ابدی دارد، پس انسان فقط بدن و جسم مادی نیست. انسان، حقیقتی فراتر از بدن مادی دارد.

جسم، مَرکب روح: اهمیت سلامت جسمانی در سیر و سلوک

مسئلۀ روح برای سالک خیلی مهم است؛ از این‌رو به جای این‌که به بدنش توجه کند، باید به روحش بپردازد. البته نباید بدن را ضعیف یا بیمار کند؛ چون ترقّی روح به واسطۀ همین مَرکب بدن است. برای تعالی روح، مَرکب باید سالم باشد. اگر بدن، بیمار باشد و نتواند از باب مثال سحرگاهان برای نماز شب بیدار شود، زمین‌گیر و افسرده شده و دیگر توان سلوک ندارد.

مرحوم قاضی(قدس سره) می‌فرمود: بدن سالک، حکم مَرکب را دارد؛ همان‌طور که اگر به اسب نرسی و علف ندهی، شما را به مقصد نمی‌رساند، هم‌چنین باید سالک الی الله به بدن خود برسد و آن را تضعیف نکند؛ چون تضعیف جسم و مراعات نکردن حفظ الصحّه از نظر شرعی، امری حرام و موجب سخط الهی است.

تعادل: کلید موفقیت در سلوک

بعضی افراد‌ روزهای اول با شوق و شعف وارد میدان سیر و سلوک می‌شوند، شب‌ها را به بیداری و روزها را به روزه می‌گذرانند. همین‌طور ریاضت‌های پی‌درپی می‌کشد و حالش هم خوب است؛ چون با شوق و رغبت این همه عبادت و ریاضت را انجام می‌دهد، غافل از این‌که روزی ضعیف و لاغر می‌شود و ممکن است با این همه ریاضتی که بر بدن تحمیل کرده، کلاً دل‌زده شود و از این راه بیرون بیاید؛

به همین جهت همۀ عارفان می‌گویند سالک وقتی در این مسیر قرار گرفت باید ملاحظۀ بدن را بکند و کارهایی را که برای بدن لازم است، انجام دهد. غذا و خوابش به اندازه باشد، هر وقت مریض شد به دکتر مراجعه کند، جسمش را تقویت کند تا او را به مقصد برساند و الا در بین راه علیل و مریض می‌شود و آن شوق و رغبت از وجودش بیرون می‌رود.

ما باید به‌گونه‌ای سلوک کنیم که این شوق تا پایان مسیر همراه ما بماند، نه این‌که به‌سبب عبادت و کارهای زیاد سلوکی کلاً از این راه دل‌زده شویم.

 

برگرفته از کتاب مشکات دل شرح «المطالب السلوکیه»

تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی

 

علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:

کتاب مشکات دل

 

[1]. ای پیامبر! از تو دربارۀ روح سؤال می‌کنند. بگو: روح از امر پروردگار من است و شما بهرۀ کمی از علم دارید. اسراء (17)، آیه 85.

[2]. فخر رازی، التفسیر الكبیر(مفاتیح الغیب)، ج 21، ص 396.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو محصولات