سفر به سوی خدا، یکی از زیباترین و در عین حال دشوارترین راه‌هاست. هر کسی که قدم به این مسیر می‌گذارد، با احساسات شدیدی از شور، نشاط و انگیزه شروع می‌کند؛ اما پس از مدتی، ممکن است این حالات اولیه کمرنگ شده و سالک با خود بپرسد: “چه اتفاقی افتاد؟” آیا این تغییرات طبیعی هستند یا نشانه‌ای از شکست؟

در این مقاله، به بررسی تغییرات و تحولاتی که سالک در ابتدای سلوک تجربه می‌کند، می‌پردازیم. از نشاط و امدادهای غیبی اولیه گرفته تا دوره‌های کسالت و محرومیت، همه این مراحل را با توجه به روایات معصومین(علیهم السلام) و تفسیر عمیق آیات الهی بررسی خواهیم کرد. همچنین، راهکارهای عملی برای مقابله با این تحولات ارائه می‌شود تا سالک بتواند با امید و ایمان، ادامه راه را بپیماید.

نشاط اولیه: ابتدای سفر با انگیزه و شور

سالک در ابتدای سیر و سلوک به احتمال زیاد در خود اقبال، نشاط، بسط روحی و امدادهای غیبی مشاهده می‌کند که او را به جوشش، حرکت و گام برداشتن به سمت هدف اصلی فرا می‌خواند. پس از قوت گرفتن در این راه به جهت عدم نیاز سالک، امدادها از او سلب می‌شود.

وقتی سالک مبتدی با عطش وارد میدان سیر و سلوک می‌شود، در اوایل خیلی احساس شعف و نشاط دارد و خدا با امدادات غیبی به او کمک می‌کند و حتی ممکن است او را به استاد برساند.

محرومیت از نعمت‌های معنوی: چالشی در راه خدا

این سالک با همان انگیزۀ زیاد وارد سلوک شده و دستورات سلوکی را خیلی با جدیت اجرا می‌کند، ولی زمانی که کامل‌تر شد، ممکن است دیگر آن نشاط‌های معنوی و امدادهای غیبی اولیه را نداشته و از او گرفته شود؛ مثلاً در ابتدای سلوک، مکاشفاتی برایش پیش می‌آمد و انوار یا خواب‌های خوبی می‌دید، ولی این حالات در او کم شده و شاید به کلی گرفته شود؛ یعنی بعد از مدتی می‌بیند که دستش را خالی و صفر کرده‌اند.

در این‌جا سالک نباید به وحشت، اضطراب و یأس بیفتد؛ مثلاً بگوید خدا مرا دوست ندارد یا من برای این راه لایق نیستم، در حالی‌که باید بداند این راه، بالا و پایین زیادی دارد. در اوایل سلوک، او نیاز داشت که انگیزه و قوت بگیرد، ولی حالا که قوت گرفته و معرفتی برای او پیدا شده، دیگر باید با نور معرفت پیش برود و گرنه ممکن است گرفتار حاشیه‌های سلوکی شود؛ مثلاً به مکاشفات و امدادهای غیبی دل ببندد یا گرفتار عُجب، رخوت و درجا زدن گردد و حتی تنزل نموده، از دایرۀ سیر و سلوک خارج شود.

پرهیز از وحشت و حسرت: کلید ادامه راه

در این‌حال سالک باید از وحشت و حسرتِ فقدان آن حالات بر حذر باشد. بعضی سالکان وقتی حالات نخستین خود را از دست می‌دهند، حسرت می‌خورند که چه روزهای خوبی بود! چه اوقات و احوال خوبی، چه خواب‌های خوبی، چه مکاشفات و انوار خوبی می‌دیدم، ولی الآن هیچ خبری نیست.

ما به این سالک می‌گوییم نگران و ناامید نباش و فکر نکن که از چشم خدا افتاده‌ای، بلکه همۀ این تغییر و تحولات به مصلحت و برای رشد و کمال توست، ولی می‌بینیم که وحشت و حسرت بر بعضی مستولی می‌شود، به صورتی که به کلی از سلوک دست کشیده و به راه‌های انحرافی وارد می‌شوند و سراغ افراد دیگری می‌روند.

ممکن است این افراد که سالک را به خود جذب می‌کنند اهل کرامت، علوم غریبه و جفر و رمل باشند و حتی ممکن است اهل طیّ الارض باشند، ولی این‌ جذابیت‌ها نباید سالک را منحرف کند. این‌که سالک از استاد خود دست بکشد و جاهای دیگر برود، جفا، بی‌ادبی، ظلم و بی‌انصافی است.

علت محرومیت از امدادهای غیبی

نکتۀ قابل توجه در این مسئله این‌که برخی از افت و خیزهای سلوکی مربوط به عملکرد خود سالک است؛ یعنی امکان دارد سالک در اثر سستی و کاهلی در سلوک یا خدای ناکرده با ارتکاب خطا و گناه دچار تنزل و از دست دادن حالات معنوی خود شود که این با افت و خیزهای پیش‌گفته فرق می‌کند؛

بنابراین وقتی سالکی احساس کرد که از شور و نشاط و امدادهای غیبی اولیه محروم شده، اولاً حتماً با استادش در میان بگذارد، ثانیاً لازم است با خودش خلوت کرده و منشأ و مبدأ تنزل سلوکی خود را پیدا کند؛ اگر دید که دچار خطا و گناهی شده، فوراً توبه کرده و درصدد جبران برآید و هرچه زودتر از انباشته شدن ظلمت‌های قلبی خود جلوگیری کند تا در سلوک گرفتار استدراج نشود.[1] پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید:

«إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً كَصَدَإِ النُّحَاسِ فَاجْلُوهَا بِالاسْتِغْفَار»؛[2] قلب‌ها را زنگارى است چون زنگ مس كه باید با استغفار، جلایش دهید.

اما اگر خطا و گناه مطرح نبود، باید بداند که از دست دادن حالات اولیه در سلوک مسئله‌ای است که برای بیشتر سالکان رخ می‌دهد و از این بابت نباید نگران بود. البته نکتۀ دیگری هم وجود دارد و آن این‌‌که نفس انسان اقبال و ادبار دارد؛ یعنی برخی زمان‌ها دارای شور و نشاط معنوی بوده و دوست دارد اعمال عبادی، ذکر و فکر داشته باشد، ولی گاهی دچار بی‌حالی، کسلی و بی‌انگیزگی می‌شود.

مدارا با نفس: راز موفقیت در سلوک

در این هنگام بهتر است سالک با نفسش با رفق و مدارا رفتار کند تا از سلوک شانه خالی نکند. امیرمؤمنان(علیه السلام) در این‌باره می‌فرماید:

«إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَإِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَإِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِض‏»؛[3] دلها را نشاط و ملالى است؛ اگر نشاط روى آورد آن‌ها را به مستحبات وادارید و اگر ملالت دست داد به برگزارى واجبات اكتفا كنید.

بنابراین طبق آ‌ن‌چه بیان کردیم: اولاً حالات سلوکی فراز و نشیب دارد و اگر سالک پس از مدتی دید که حالات خوش معنوی ابتدای سلوک را ندارد، نباید ناامید و نگران شود؛ چون به دلیل قوت و استقامتی که در این راه پیدا کرده، لازم است سلوک را با معرفت بیشتری ادامه دهد.

ثانیاً نشاط و انگیزۀ معنوی نداشتن ممکن است از گناه و خطای سالک و یا مربوط به اقبال و ادبار نفس باشد. در همۀ این موارد نباید سالک ناامید شود، بلکه برای رفع موانع احتمالی سلوک و تقویت انگیزه و نشاط معنوی خود تلاش کند.

 

برگرفته از کتاب مشکات دل شرح «المطالب السلوکیه»

تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی

 

علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:

کتاب مشکات دل

 

 

[1]. استدراج در این‌جا به معنای دور شدن و تنزل تدریجی از سلوک الی الله است، بدون آن‌که خود سالک متوجه آن باشد.

[2]. حلوانى، نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص 28.

[3]. شريف رضی، نهج البلاغة، ص 530.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو محصولات