آیة الحق سید هاشم حداد (ره) در کلام علامه طهرانی(ره)

آیة الحق سید هاشم حداد (ره) در کلام علامه طهرانی(ره)

آیة الحق سید هاشم حداد (ره) در کلام علامه طهرانی(ره)

علّامه طهرانی(رحمةالله) بیان می‌کند: «مرحوم حداد(رحمةالله) در دهه عزاداری سراسر ابتهاج و مسرّت بود.»[1] ایشان مطلبی را می‌گوید که مورد تأیید بنده هم هست. ایشان می‌فرماید: «من در تمام عمر کلامی که حاکی از مقام یا بیان کشف یا کرامت باشد از آقا نشنیدم، فقط ایشان از سیر معنوی طریق الی اللّه و عوالم عرفان صحبت می‌کرد.»

(رحمةالله)ایشان ادامه می‌دهد: «ذکر ایشان یا صاحب الزّمان(عجل الله تعالی فرجه) بود و این ذکر را روی زبان‌شان تکرار می‌کردند.»[2] واقعاً این‌چنین بود که یک حالت حضور و معرفتی داشت و معلوم بود که غرق در محبت حضرت ولی‌عصر(عجل الله تعالی فرجه) (عجل الله تعالی فرجه)است و به یک ملاقات روحی دائم، نه فیزیکی موقّت، دست‌یافته‌اند.

صدیق ارجمند علّامه طهرانی(رحمةالله) می‌گوید یک روز با آقای حداد(رحمةالله) بودم و داشتم پشت سرشان راه می‌‌رفتم. با خودم گفتم: من تا چه اندازه آقای حداد(رحمةالله) را قبول دارم؟ آیا من ایشان را به‌عنوان یک ولیّ خدا و استادی که به من امر و نهی می‌کند و دستور می‌دهد، قبول دارم و همه‌ زندگی‌ام را در اختیار ایشان قرار داده‌ام؟ چقدر می‌توانم ایشان را به‌عنوان یک استاد عارف کامل در دل و اعتقادم بپذیرم؟

با خودم گفتم اگر استاد یک سیبی را به دست من داد و گفت محمد‌حسین این سیب نصفش حلال و نصفش حرام است، آیا من می‌توانم این را از ایشان تعبداً بپذیرم؟ ولو خودم هم نفهمم که چرا و چگونه یک سیب نصفش حلال و نصفش حرام می‌باشد!

خدایا اگر این ولیّ تو آمد و یک چنین حرفی به من گفت، آیا من ایشان را تا این حد قبول دارم یا نه؟ همين‌طور با خودم در حال كنكاش و بررسی بودم تا جایی كه به اين نتیجه رسیدم که بله! واقعاً این مسئله برای من حلّ شده است.

علّامه طهرانی(رحمةالله) مجتهد و فقیه بودند، حتّی بعضی ایشان را مجتهد اعلم می‌دانستند. یک چنین مجتهدی، دنبال یک کاسب و آهن‌گر رفته است. آهن‌گری که مجتهد نبوده و تا سیوطی بيشتر نخوانده است. ولی علمش علم اکتسابی نیست، بلکه علمی که آقای حداد(رحمةالله) پیدا کرده، علم لدنّی و الهی و نوری است.

امام‌صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «لَیسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّم إنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلبِ مَن یُریدُ اللّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أن یَهدِیَه؛[3] علم به آموختن نیست بلکه نوری است که خداوند در قلب هر کسی که ارادۀ هدایتش کرده؛ قرار می‌دهد.»

کدام بالاتر است، علم کسبی یا علم لدنّی؟ قطعاً علم لدنّی افضل است و قابل قياس با هیچ علم دیگری نيست؛ لذا ولیّ خدا و عارفی مانند آقای حداد(رحمةالله)  که دارای علم الهی است، کلام او نافذ و دارای بصیرت کامل است و شاید در همان لحظه‌ای که حرفی می‌زند یا فعلی انجام می‌دهد،

دلیل و حکمتش معلوم نباشد؛ همان‌طور که در قرآن ذکر شده حضرت موسی‌بن‌عمرانF وقتی با حضرت خضر(علیه السلام) همراه گردید، دلایل و حکمت کارهای او را بعدا متوجه شد؛[4] لذا باید بدانیم ولیّ خدا بدون دلیل چيزی نمی‌گويد و من اگر نفهمیدم نباید رد کنم.

آيا به این سبب که من بیانات ولیّ خدا را نمی‌فهمم باید بگویم که این حرف‌ها درست نیست؟[5] علامه طهرانی فرمود: «الحداد و ما ادراک ما الحداد»[6] ما هم که سال‌ها به محضر ایشان می‌رسیدیم، استغراق و ذوب شدن ایشان در توحید را شخصاً دیده‌ایم.

علّامه طهرانی(رحمةالله) در کتاب روح مجرد در جریان سفر حجی که با سیدهاشم حداد(رحمةالله) رفته بود می‌نویسد که مرحوم حداد(رحمةالله) بدون راهنما اعمال حج را انجام می‌داد؛[7] یعنی از عالم غیب هر جا که مسئله را نمی‌دانست به ایشان افاضه یقینی می‌شد.

ایشان می‌گوید: «وقتی می‌خواستم کتاب مناسک حجّ را دست بگیرم و از روی آن اعمال حجّ را انجام دهم، دیدم که ایشان جلوتر از ما ‌رفتند و مبدأ طواف را که از کجا باید شروع شود را پیدا می‌کردند و اعمال‌شان را انجام می‌دادند!»[8] آیا این امر جز توفیق الهی و تأییدات ربانی چیز دیگری است؟

ابن عربی(رحمةالله) نیز در فتوحات به یکی از حالاتش اشاره می‌کند که در شرایطی بوده و نمی‌دانسته نماز و وضو را چطور انجام دهد؛ اما در همان لحظه به‌صورت دقیق این اعمال را انجام می‌داده است. در سفر حج، علّامه‌ طهرانی(رحمةالله) در معیّت ایشان بود.

علّامه(رحمةالله) می‌گوید: «مرحوم قوچانی(رحمةالله)، وصیّ ظاهری مرحوم قاضی(رحمةالله) و وصیّ باطنی ایشان مرحوم آقای حداد(رحمةالله) بودند».[9] دیدگاه ما هم تا اندازه‌ای همین است؛ چون لزومی ندارد که یک استاد حتماً جانشین خودش را به‌صورت وصیت کتبی اعلام کند.

 

برگرفته از کتاب حداد در آیینه حداد 

تألیف حضرت آیت الله کمیلی خراسانی

 

علاقه مندان جهت خریدو مطالعه کتاب می توانند از لینک زیر اقدام نمایند:

کتاب حداد در آیینه حداد 

 

 

 

[1].طهرانی، روح مجرّد، ص ۷۸.

[2]. طهرانی، روح مجرد، ص ۵۱۳.

[3]. بحارالانوار ج ۱، ص ۲۲۵.

[4]. «قَالَ لَهُ مُوسَی هَل أتَّبِعُکَ عَلَی أن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمتَ رُشداٌ Q قَالَ إنَّکَ لَن تَستَطِیعَ مَعِیَ صَبراٌ ـ قَالَ هَذا فِرَاقُ بَینِی وَ بَینَکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأوِیلِ مَا لَم تَستَطِع عَّلَیهِ صَبراٌ؛ موسی(علیه السلام) به او گفت آیا اجازه می‌دهی دنبال تو بیایم با این قرار که مقداری از آنچه که به تو آموخته‌اند را به من بیاموزی تا به‌وسیله آن به راه راست هدایت شومQ آن عالم(خضر نبی(علیه السلام)) گفت: تو هرگز نمی‌توانی همراه من باشی و بر روش آموزش من صبر کنی… خضر گفت این سخن تو باعث جدایی بین من و توست. به‌زودی دلیل آنچه را که نتوانستی بر آن صبر کنی را به تو خبر می‌دهم»، کهف، آیات ۶۶ و ۶۷ و ۷۸.

[5]. عارف کبیر امام خمینی(رحمةالله) در وصیتی به فرزندش آقا سید احمد خمینی(رحمةالله) می‌فرماید: «پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصیت می‌کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی که این شیوه جُهّال است و از معاشرت با منکرین مقامات اولیاء الهی بپرهیزی که اینان قطاع طریق حقّ هستند». صحیفه امام خمینی، ج 20، ص154 – 158.

[6]. طهرانی، روح مجرد، ص 11.

[7]. همان، ص۱۴۳.

[8] همان، ص141 و 142.

[9].همان، ص490 و 491.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو محصولات